خلاصة:
در این مقاله به استناد قرآن و عهدین، و هم چنین با مراجعه به منابعی که در این زمینه وجود دارد- به ویژه تفاسیر- مبانی مشترک و ویژه ای را در مورد نبوت و وحی، تعیین و به تحقیق پرداخته است. در این هم سنجی قرآن و عهدین، به این نتیجه رسیدیم که انبیا، واسطه هایی بودند که کلام خدا را به این جهان نازل می کردند؛ ولی در عهد قدیم این واژه بر دیگر افراد نیز اطلاق می شد؛ و در عهد جدید، انبیا به رسولان و حواریون مسیح و افرادی که در طول زمان، پیغام خدا را دریافت می کنند، و به مردم می رسانند، اطلاق می شود . نکته دیگر این که انتخاب نبی برحسب مشیت و اراده خداوند، از مشترکات قرآن و عهد قدیم است. در عین حال، قرآن کریم بر دائمی بودن نبوت برای نبی تاکید می ورزد؛ اما عهد قدیم این موضوع را نمی پذیرد . تفاوت انبیا از لحاظ مراتب فضل و کمال جزو مشترکات قرآن و عهدین است . قرآن و عهدین به وجوب اطاعت مردم از انبیا اشاره می کند . تعالیم انبیا از مشترکات قرآن و عهدین است؛ و هم چنین توحید و قیامت و حیات جاوید نیز از نقاط اشتراک قرآن و عهد جدید است. دانشمندان مسلمان و علمای عهد قدیم در معنای معجزه اشتراک عقیده دارند. قرآن و عهدین ضمن این که خداوند را مبدا معجزات می دانند، برخی از معجزات را به نفوس پیامبران استناد می دهند؛ مشروط بر این که به اذن خداوند باشد. قرآن و عهدین، عصمت انبیا را در دریافت و ابلاغ وحی می پذیرند. عصمت عملی و اعتقادی انبیا از اختصاصات قرآن است . قرآن و عهدین از موسی (علیه السلام) به عنوان کلیم الله یاد می کند؛ پیامبری که به تعدد معجزه، مشهور است. از دیدگاه قرآن و عهد قدیم؛ وحی، نوعی آگاهی فرابشری و تعلیم قدسی، ملکوتی و یک آموزه غیبی است، و حاصل مکاشفات و اشراقات درونی پیامبر نیست . مکاشفه مخصوص خدا در عیسی (علیه السلام)، مورد پذیرش قرآن و عهد قدیم نیست . نکته آخر این که، نقطه مشترک شرایع الهی، نجات و رهایی بشر است، که این عمل توسط وحی انجام می گیرد. در قرآن و عهد قدیم، دستورها و شرایع نازل شده به وسیله پیامبران موجب نجات و رهایی است.
In this paper, citing from the Holy Quran, the Testaments and also referring to available sources especially Commentaries (Tafasir), the common and special basis about prophecy and revelation have been determined and considered. In this comparison between the Holy Quran and the Testaments, we reached this conclusion that the holy prophets were mediums to reveal the words of God to this world, but in the old testament, this word (prophet) was also applied to other people and in the new testament, the word prophet applies to the messengers and apostles of Jesus and those who used to receive the God’s message and deliver it to the people.
Another point is that the selection of prophet by the God’s providence and will is a common point between the Holy Quran and the Old Testament. The Holy Quran emphasizes on the eternity of prophecy for a prophet but the Old Testament doesn’t accept this issue. Difference between prophets with respect to their degree of grace and perfection is one of the commonalities of the holy Quran and the Testaments. The Holy Quran and the Testaments mention the necessity for people to obey the prophets. Teachings of the prophets are also a common point between the Holy Quran and the Testaments, and likewise monotheism, resurrection and eternal life are also the common points between the Holy Quran and the New Testament.
Muslim scholars and the clerics of the Old Testament have common belief in the meaning of miracle. Knowing God as the origin of all the miracles, the Holy Quran and the Testaments refer some of miracles to the prophets provided that this is by the permission of God. The Holy Quran and the Testaments accept the infallibility of prophets in reception and propagation of the revelation. The practical and doctrinal infallibility of prophets are special to the Holy Quran. The Holy Quran and the Testaments describe Hazrat Musa (AS) as “Kalim-ul-Allah” (the one who speaks to God). He is a prophet who is privileged and prominent because of the abundance in miracles.
From the perspective of the Holy Quran and the Old Testament, revelation is a type of ultra-human awareness and a sacred-heavenly teaching and an occult knowledge and is not a result of internal unveiling or enlightenment of the prophet. Unveiling specific to God in Jesus (AS) is not accepted by the Holy Quran and the Old Testament. The last thing is that the common point of all the divine religions is salvation and liberation of the human being and this job is done through revelation. The Old Testament and the holy Quran insist that the revealed rules and divine laws result in salvation and liberation.
ملخص الجهاز:
در این همسنجی قرآن و عهدین، به این نتیجه رسیدیم که انبیا، واسطههایی بودند كه كلام خدا را به این جهان نازل میكردند؛ ولی در عهد قدیم این واژه بر دیگر افراد نیز اطلاق میشد؛ و در عهد جدید، انبیا به رسولان و حواریون مسیح و افرادی كه در طول زمان، پیغام خدا را دریافت میكنند، و به مردم میرسانند، اطلاق میشود.
در جاى دیگر حضرت عیسى7 مقرر كرده است، كه قرار خداوند- یعنى نبوت و كتاب از ذریه اسحاق- به ذریه چه كسى منتقل خواهد شد؟ عیسى به ایشان گفت: مگر در كتب هرگز نخواندهاید اینكه سنگى را كه معمارانش رد كردند، همان سر زاویه شده است؟ این از جانب خداوند آمد، و در نظر ما عجیب است.
بنابراین، اگر بنا باشد كه پارقلیطاى موعود، روحالقدس باشد، از لحاظ آنكه مسیح آمدن او را مشروط به رفتن خود كرده، و بودنش را در عصر خود ممتنع دانسته است، نبوت آن بزرگمرد آسمانى محال خواهد بود؛ زیرا روحالقدس، حامل وحى و واسطه بین حضرت اقدس الهى و انبیاى خداست، كه در طول بعثت پیغمبران اولوالعزم با آنان مصاحبت و ملازمت داشته است، و نیز چون رفتن خویش را به منظور آمدن وى مفید خوانده، در نتیجه پارقلیطا را بزرگتر از خود معرفى كرده است.
عهد جدید این مسائل را برای پیامبران پیش از حضرت عیسی میپذیرد؛ اما او را وحی الهی متجسد میداند، و رسولان پس از او را حاملان و دریافتكنندگان وحی مسیحی تلقی میكند؛ همچنین روحالقدس را شایسته آن میداند كه عطای نبوت را به مؤمنان مسیح ببخشد.