ملخص الجهاز:
اختلافی که بر سر نوع نگاه به شوروی پیش آمد، حاصل دو تلقی متفاوت از اوراسیاییگرایی بود: آیا قرار بود یک جریان روشنفکری باشد یا یک حزب سیاسی؟ هفتهنامه Evraziia که در محلهٔ کلامر Clamart در حومهٔ پاریس منتشر میشد از همان شمارهٔ نخست ـ ۲۴ نوامبر ۱۹۲۸ ـ هدف خود را به روشنی بیان کرد: ایجاد ارتباط میان برداشت اوراسیایی از روسیه با یک آگاهی سیاسی مارکسیستی که در حال شکوفایی بود.
گفتارهایی که در باب پیوندهای زبانی و فرهنگی بین روسیه و استپ ها ارائه میشد، یک شمشیر دو دَم بود و این ابهام باید مورد قرار گیرد: اوراسیاییگرایی در عین سخن گفتن از وجود یک ملت اوراسیایی که در به همپیوستگی و برابری تمام مردمان امپراتوری ریشه دارد، اوراسیا را همان جهان روسی میداند.
پرسشهایی را مطرح کرد که از لحاظ هویت ملت اهمیتی حیاتی دارند: کشوری که میخواهیم هم یک دولت اروپایی باشد و هم یک امپراتوری مشخص شرقی، مشروعیت خود را از کجا باید کسب کند؟ چگونه میتوان از پارهای از نظریههای سنتی در باب روسیه که در همهحال گرفتار اصطلاحاتی چون «عقبماندن از غرب» یا «روح اسلاوی» هستند فراتر رفت؟ چگونه میتوان بدون تن سپردن به حسرت دورهٔ تزاری، در مقام حفظ یا احیاء امپراتوری برآمد؟ اگرچه اوراسیاییگرایی مدعی آن بود که برای تأمل و اندیشه یک ایدئولوژی جغرافیایی را مطرح کرده است (تا حدودی به نیّت دست یافتن جایگاه یک علم طبیعی) اما در واقع تنوع و گوناگونی قارهٔ قدیم را از یک منظر فرهنگی مینگریست: جغرافیا (اروپا و آسیا) و فرهنگ (غرب – شرق) را نمیتوان از یک شمول دانست.