خلاصة:
دغدغهی اصلی این نوشتار مقابله با عقلانیت حاکم بر علوم انسانی است که تألیفات و کلاسهای درس «فوکوی بیخطر و بهنگام» را ممکن میکنند. عقلانیتی که فوکو را برای بازتولید روابط استاد – دانشجویی و نگارش رسالهها و کتب علمی از آنِ خود کرده است. برطبق این عقلانیت، ابتدا فوکو دورهبندی میشود و سپس این دورهها توسط استادی که بهعنوان سوژه روبهروی ابژهی فوکو قرار گرفته است و شیوهی ارجاعات علمی را بهطور دقیقی رعایت میکند، تدریس میشوند. درحالیکه فوکوی حقیقی (حقیت نه بهمعنای ارجاعات دقیق سوژه به ابژهی آثار فوکو)، فوکوی نابهنگامی است که در زمانِ حال یک زیستِ درونماندگار را توسعه میدهد. بنابراین، جهت مقابله با فوکوی دانشگاهیشده باید خوانشی از فوکو ارائه داد که دارای هیچ دورهبندیای نیست (حتی نباید دورهها را در ارتباط با یکدیگر فهم کرد)، زیرا این دورهبندی کردنها فضا را برای به تسخیر درآوردهشدنِ فوکو توسط نیروهای عقلانیت دانشگاهی فراهم میکند. درنتیجه، باید روش فوکو را سوژهشدن و تولید مدام امر نابهنگام دانست که سوژهمنقادسازیهای دانش و روابط قدرت درونماندگارِ سوژه به مثابهی یک زیستِ درونماندگارند.
The main concern of this paper is to counter the ruling rationality of the humanities, which makes writings and classrooms of “Riskless and timely Foucault”. The rationality that has appropriated Foucault to reproduce the student-teacher relationship and write treatises and scientific books. According to this rationality, first, Foucault is Periodize, and then these periods are taught by a professor who, as a subject, is confronted with Foucault’s object and strictly observes the method of scientific references while truth Foucault (Truth does not mean the exact references of the subject to the object of Foucault’s works) is an untimely Foucault that develops an immanent life in the present. Therefore, in order to counter the academic Foucault, it is necessary to provide a reading of the Foucault that has no Periodization (One should not even understand the periods in relation to each other) because these Periodizations make it possible that Foucault can be conquered by the forces of academic rationality. As a result, Foucault’s method should be considered as a subjectification and continuous production of the untimely, whereby the subjugation of knowledge and relations of power are immanent subjects as an immanent life.
ملخص الجهاز:
روش فوکو بهمثابۀ سوژهشدن و توسعۀ زیستی درونماندگار نقد و بررسی کتاب تبارشناسی خاکستری است:تأملاتی دربارۀ روش فوکو میثم قهرمان 1 چكيده دغدغۀ اصلی این نوشتار مقابله با عقلانیت حاکم بر علوم انسانی است که تألیفات و کلاسهای درس «فوکوی بیخطر و بههنگام» را ممکن میکند، عقلانیتی که فوکو را برای بازتولید روابط استاد ـ دانشجویی و نگارش رسالهها و کتب علمی از آنِ خود کرده است.
بهعبارت دقیقتر، روش فوکو سامانهای است که روابط قدرت حول آن شکل گرفته است، روابط قدرتی که از رهگذر دورهبندیکردنِ آثار فوکو، نخست، اجازه میدهند که روش فوکو بهمنزلۀ چهارچوبی نظری در نظر گرفته شود که از طریق آن بتوان بهمثابۀ سوژهای استعلایی پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی را نوشت که برای مثال، بیست درصد آن باید چهارچوب نظری باشد و هشتاد درصد دیگرِ آن کاربست این چهارچوب نظری در دورۀ تاریخیِ خاصی.
براساس مقدمهای که بیان شد، برای مقابله با چنین فوکوشناسها و همچنین چهارچوبهای نظریِ ساختهشده از مباحث فوکو که کارکردشان نوشتن رسالهها و پایاننامهها بهراهنماییِ استادان دانشگاهی است، با این ادعا که فهم مباحث دیرینهشناسانه و تبارشناسانۀ فوکو فقط باید ذیل سوژهشدن بهمثابۀ توسعۀ زیستی درونماندگار (که دانشها و روابط قدرت درونماندگار این زیستاند) رخ دهد (نه دیدنِ با یکدیگر و همزمان سه دورۀ فوکو 5 )، سراغ نقد کتاب تبارشناسی خاکستری است خواهیم رفت.
درادامه، مشایخی برمبنای پنج مؤلفۀ «کارکرد»، «آماج یا موضوع»، «تکنیک»، «نظام تمیزگذاریها»، و «هدف» تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که آیا میتوان خطوط کلیِ جعبهابزاری تحلیلی را ترسیم کرد که مؤلفههایی مفهومی را برای تحلیل سازوکارهای قدرت دراختیار ما بگذارد؟ بدین ترتیب، او براساس این پنج مؤلفه به تحلیل سازوکارهای قدرتِ حاکمیتمند، انضباطی، و حکومتمند میپردازد که فوکو از آنها در تبارشناسیهای خود بهره برده است.