خلاصة:
سرنوشت هر کشوری در پرتو تصمیمهایی رقم میخورد که حاکمان، خطمشیگذاران، مدیران و کارشناسان نظام حکمرانی و مدیریتی آن کشور اتخاذ میکنند. قانون اساسی یا قوانین مادر هر مملکتی، زیرساخت خطمشیهای ملی آن مملکت است که بر اساس انواعی از تصمیمهای راهبردی و عملیاتی هستی مییابند. برخی از این تصمیمها صبغه حکمرانی (راهبری) دارند و برخیها حامل محتوای مدیریتی یا عملیاتی هستند. این دو تصمیم مهم به ترتیب به وسیله حاکمان (خطمشیگذاران و کشورداران) و مدیران دولتی اتخاذ میشوند. بر این اساس «کیفیت کشورداری» و «مدیریت ملک و مملکت» به کیفیت این تصمیمها بستگی دارد. در این میان تصمیمهای راهبردی ملی که شالوده تکتک تصمیمهای روزمره نظام راهبری و اداری هر کشوری است اهمیتی دوچندان دارد. بر این اساس اتخاذ «تصمیمهای راهبردی بد»، «معطل گذاشتن تصمیمهای راهبردی ملی» و درنهایت «اتخاذ با تأخیر تصمیمهای راهبردی» سرنوشت کشورداری حال و آینده هر کشوری را تهدید میکند. در این مقاله، سهگان فوق مورد بررسی، دلالتهای آن برای کشورداری ایران احصا، مختصات تصمیمهای خوب ملی تشریح و پژوهشهای آتی مورد نیاز در این زمینه مورد بحث قرار داده خواهد شد.
The fate of any country is determined in the light of decisions made by the rulers, policy-makers, managers, and experts of the governance and managerial system of that country. The constitution or the basic rules of any country are the infrastructures of that country's national policies, which are based on a variety of strategic and operational decisions. Some of these decisions are raised at governance level, and some carry managerial or operational content. These two important sets of decisions are made by rulers (policy-makers and statesmen) and public servants, respectively. Accordingly, the "quality of governance" and "property and country administration" depends on the quality of these decisions. Meanwhile, national strategic decisions, which are the basis of each and every day of the decisions of the governing and administrative system of each country, are doubly important. Therefore, making "bad strategic decisions", "delaying national strategic decisions", and finally "making strategic decisions with delay" threaten the fate of the present and future of any country. In this study, the above-mentioned issues are examined, its implications for the Iranian state are reviewed, the characteristics of good national decisions will be described, and the future research needed in this field will be discussed.
ملخص الجهاز:
بـر ايـن اسـاس ، رهبران و راهبران ملي هر کشور صرفا به رتق وفتق امور جاريـه و جسـتجوي راهـي بـراي حـل مشکلات عرصه اجرا اشتغال ندارنـد؛ آن هـا بـه تصـوير بـزرگ کشـور در آينـده اي ممکـن نيـز ميانديشند و دست به اتخاذ تصميم هاي بزرگي ميزنند که بر اساس آن ها، دوست دارنـد کشـور به جايي سفر کند که خود خواهان آنند.
اين سياق تصـميم گيـري را «تصـميم گيـري راهبـردي» گويند که در خلال آن تصميم هاي ملي بر اساس آرمان ها و اهداف مصرح در قـانون اساسـي يـا قانون مادر آن کشور اتخاذ ميشوند؛ تصميم هايي که سرنوشت يک کشور را، آينده يک ملـت را، هويت يک ايدئولوژي يا دين را به شدت متأثر ميسازند.
بر اساس اين نظريه ، وقتي تصميم هاي راهبردي بد ملي اتخاذ ميشود که تصـميم گيرنـدگان ملي از ورود اطلاعات اساسي (چه مثبت و چه منفي) به خزانه فرآيند تصميم گيـري خـود احتـراز ميکنند.
اگرچه پژوهش هاي حوزه دستورکارگذاري بـه مطالعـه عوامـل و سـازوکارهاي فـراز و فـرود مسائل عمومي در دستور کار دولت ها پرداخته اند، ولي يکي از ابعاد مهم اين حـوزه يعنـي «انکـار مسائل عمومي» يا «بيتصميمي» چندان مورد واکاوي قرار نگرفته است ؛ فرآيندي که بـه گفتـه باچاراچ و باراتز (١٩٧٠) «تقاضا براي تغيير در توزيع امتيازات و مزاياي موجود در جامعـه قبـل از اينکه شنيده شوند، در نطفه خفه ميشوند، مخفي نگه داشته ميشوند يا قبـل از ورود بـه عرصـه تصميم گيري مرتبط عقيم ميشوند، يا اگر دچار اين حـالات نشـوند درنهايـت در مرحلـه اجـراي تصميم فرآيند خط مشي مختل يا تخريب ميشوند».