خلاصة:
در شعر شاعران، کلماتی وجود دارند که میدان و عرصه شعر شاعر را به خود اختصاص میدهند. یکی از این کلمات و پربسامدترین آنان در شعر دو شاعر پرآوازه ایرانی، ناصرخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی، کلمه «جهان» است. این واژه در هر فرهنگ و تمدنی به گونهای خاص ترسیم شده است. ولی در غالب اشعار و آثار ایرانی از مفهومی یکسان برخوردار است. لذا در این مقاله، ما در پی آن هستیم تا تصویری از جهان که همان دنیا و گیتی و مافیهای آن میباشد، را از خلال اشعار این دو شاعر نشان داده و در حقیقت جهان بینی آنان را نشان دهیم و در پی آنایم نشان دهیم چرا این واژه تا این حدّ و اندازه ذهن شاعران بلندآوازه ایرانی، یعنی ناصرخسرو و غزنوی را به خود مشغول ساخته است؟
ملخص الجهاز:
لذا در اين مقاله ، ما در پي آن هستيم تا تصـويري از جهـان کـه همان دنيا و گيتي و مافيهاي آن ميباشد، را از خلال اشعار اين دو شـاعر نشـان داده و در حقيقت جهان بيني آنان را نشان دهيم و در پي آن ايم نشان دهيم چرا ايـن واژه تـا اين حد و اندازه ذهن شاعران بلندآوازه ايراني، يعنـي ناصرخسـرو و غزنـوي را بـه خـود مشغول ساخته است ؟ کليدواژگان : جهان ، ناصرخسرو، سنايي، رنج ، فلسفه .
جهان همه درد و رنl و غم است و ميوه اي جز اين ندارد: درخــت جـهان را مجنبان ازيرا درخت جهان رنج و غـم بار دارد مده در بـهاي جـهان عـمر کوته کـه جز تو جهان پر خريدار دارد (همان ) رهايي از جهان در انديشه ناصرخسرو با دين و خرد است : در سايه دين رو که جهان تافته ريگي است با شمع خرد باش کــه عالم شـب تاريست (همان ) 650٦٥١ او نجات انسان از جهاني که به تافته ريگ و شب تاري تشبيه کـرده اسـت را جـز در سايه دين و نورانيت شمع خرد و عقل نميبيند به همين دليل است که گفته است : اسب کشنده است جهان جز به دين کـــرد نـداندش کـسي جـز دو رام (همان ) ناصرخسرو اسب سرکش دنيا را جز به وسيله دين رام شدني نميداند و معتقـد اسـت دين ميتواند باعث نجات شود و در بيتي ديگر نيز از خرد براي نجات از زندان دنيا کمک ميآفريند و راه رهايي جان از زندان دنيايي را پيروي از خرد و عقل مي داند و گويد: بـه زنـدان دنـيا درونسـت جانـت خرد خواهدش کرد بيرون ز زندان (همان ) به بند کشيدن جهان به وسيله علم و طاعت و حکمت : ناصرخسرو شـاعري است که توجه او به علم و دانش و طاعت و حکمت را ميتوان در شعر او به فراواني يافت .