خلاصة:
مطالعۀ سیر تاریخی تعیین امام از سوی امام قبلی، حاکی از وجه متفاوت آن از سوی امام کاظم (ع) است، تا آنجا که برای نخستین بار در فرهنگ امامت، آن حضرت در فضای عمومی و مکرر اقدام به معرفی جانشین خویش کرد. با بررسیهای صورت گرفته در منابع حدیثی اولیه به دست می آید که 41 حدیث در باب معرفی امام هشتم (ع) از سوی امام پیشین روایت شده که در این میان، علاوه بر تلقی به قبول این روایات از سوی عموم اصحاب امامی، 11 حدیث براساس مبانی اعتبارسنجی متأخرین صحیح السند است. اختلاف محسوس آمار این گروه از روایات، بیش از هر چیز معلول عواملی از جمله گسترش جامعه شیعی تا دورترین نقاط عالم اسلامی و گسترش سازمان وکالت و نیز پیش بینی جریانهای انحرافی از جمله جریان واقفه به سردمداری برخی بزرگان و وکلا، از سوی امام کاظم(ع) است. تبیین مسئله امامت و شاخصههای امام، اعلام علنی و معرفی در ملأ عام، وصی، خلیفه و قیم قرار دادن حضرت در حیات و ممات، سپردن ودایع امامت، تعیین نشانهای خاص برای شناخت امام، تکریم و احترام بسیار و دیگر اقدام ها از جمله ساز و کارهای امام کاظم (ع) در اعلام امامت امام رضا (ع) به شمار میرود. این پژوهش به روش تاریخی و حدیثی مبتنی بر تحلیل مضمون می کوشد تا ابعاد گوناگون قضیه را بکاود و راز آن را بیان کند.
The study of the historical course of the appointment of the Imam by the previous Imam indicates its different aspect by Imam Kazim (as), to the extent that for the first time in the culture of the Imamate, that Imam repeatedly introduced his successor in public. By examining the primary hadith sources, it is clear that 41 hadiths have been narrated about the introduction of the eighth Imam (as) by the previous Imam. In the meantime, in addition to the acceptance of these narrations by the general Imami companions, 11 hadiths based on the validity of the latter, are correct in terms of the document. The noticeable difference in the statistics of this group of narrations is more than anything due to factors such as the expansion of the Shiite community to the farthest corners of the Islamic world and the expansion of the advocacy organization; also, the prediction of deviant sects by Imam Kazim (as), including the Waqifi sect, is led by some elders and lawyers. Explaining the issue of Imamate and the characteristics of the Imam, public announcement and introduction in public, guardian, caliph and guardian of the Imam in life and death, entrusting the vows of the Imamate, determining a special sign to know the Imam, much respect and other actions are some of the mechanisms of Imam Kazim (as) in announcing the Imamate of Imam Rida (as). This research tries to explore the various dimensions of the subject and express its secret in a historical and hadith method based on content analysis.
ملخص الجهاز:
«شـيوه هاي تشـخيص امـام در عصـر حضـور» نوشـتۀ صادقـي کاشـاني (۱۳۹٤)، «علـل اختلاف شــيعيان عصــر حضــور در تشــخيص مصــداق امــام » نوشــتۀ کاظمــي نجف آبــادي (۱۳۹۳) و «اعيـان امامـان ، جسـتاري در راه هـاي اثبـات امامـت اشـخاص امامـان در روايـات شـيعه » اثـر نعيمـه پورمحمـدي (۱۳۹۱) از جملـه آثـاري هسـتند کـه در ايـن باره منتشـر شـده اسـت ؛ اما آنچـه مقالـۀ پيـش رو را از آثـار فـوق متمايـز مي سـازد، بررسـي روايـات مربـوط بـه معرفـي امـام رضا از سـوي امـام کاظـم ، معطـوف بـه علـل و عوامـل بنيادين اسـت .
پيش بيني ظهور واقفه به عنوان بزرگ ترين شکاف در جريان شيعي برخـي آورده انـد کـه پـس از رحلت امـام کاظم عدٔە کوچکي از شـيعيان نزد احمدبن موسـي بــرادر کوچــک امــام رضــا رفتنــد و وي را بــه امامــت پذيرفتند(اشــعري ،۱٤۰۰ق : ۲۹؛ شهرسـتاني ،۱۳٦٤، ج۱: ۱۹۹)، امـا بررسـي شـواهد نشـان مـي دهـد پيدايـش فرقـه اي بـه نـام احمديـه مربـوط بـه بعـد از شـهادت امـام رضـا بـوده اسـت ؛ از آن رو کـه امـام کاظـم در وصيـت خويـش از فرزنـدش احمـد پـس از امـام رضـا يـاد کـرده بود(نوبختـي ، بي تـا: ۸٥(.
محمدبن سـنان نقـل ميکنـد کـه آن حضـرت امامـت فرزنـد را بـا امامـت اميرالمؤمنيـن مقايسـه کردنـد و فرمودنـد: هـر کـس امامـت او را بعـد از مـن انکار کنـد مثـل کسـي خواهـد بـود کـه بـه علي بن ابيطالـب ظلـم کـرده و حـق او را نـداده و امامت او را بعـد از حضـرت محمـد منکـر شـده اسـت (ابن بابويه ،۱۳۸۹، ج۱: ٥۲؛ کلينـي ،۱۳۸۸، ج۱: ۳۱۹) يــا او را چــون خــود مــي شناســاند، چنانکــه بــه زيــاد بن مــروان مــي گويــد: نامــۀ او نامـۀ مـن ، سـخن او سـخن مـن ، فرسـتاده او فرسـتاده مـن و قـول او قـول مـن اسـت (ابن بابويه ، ۱۳۸۹، ج۱ :٥۲؛ کلينــي ، ۱۳۸۸، ج۱: ۳۱۲(.