خلاصة:
هنرمندان گذشتۀ ما میدانستند که از «چه چیز»، «چه مقدار» و «در کجا» استفاده کنند و به اینصورت هنر و معماری غنی ما تداوم داشت. مسکن معاصر از الگوی مسکن سنتی که آمیخته با فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی بوده، فاصله گرفته است. از بین بردن شکاف ایجاد شده بین دو الگوی سنتی و معاصر، نیازمند بازیابی ارزشها و اصول مورد توجه معماری سنتی میباشد. شکل خانه متأثر از عوامل متعددی است که تمامی آنها از نظر میزان اهمیت و تأثیرگذاری در یک سطح قرار ندارند. فضاهای زیستی در هر منطقه، تحتتأثیر خاستگاههای فرهنگی، محیطی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن منطقه شکل گرفته است. هدف این پژوهش، نخست دستیابی به شاخصهای مؤثر بر نظام استقرار فضایی مطلوب و سپس اولویتبندی این شاخصها در ساختار فضایی مسکن ایرانی-اسلامی است. به اینمنظور پژوهش بهدنبال پاسخ به این پرسش است که کدام عناصر، نقش پررنگتری را در شکلدهی به نظام استقرار فضایی خانههای سنتی دارند؟ فرض بر این است که معمار در انتظام فضایی خانۀ سنتی، با توجه به اهمیت و اولویت هر فضا نسبت به فضای دیگر، به طراحی پرداخته است؛ بنابراین با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، ابتدا به استناد مطالعات کتابخانهای و استخراج اصول پنجگانۀ «پیرنیا»، مبانی طراحی برای سازماندهی فضایی در خانههای سنتی، ارائه شده که شامل: زمینه و بافت، گونههای فضایی، محرمیت، هندسه، سلسلهمراتب و ساخت و نیارش است؛ سپس با انجام تحقیق میدانی، نمود آن در ساختار فضایی خانۀ تاریخی ادب سمنان با استفاده از نمودارهای توجیهی نحو فضا و نرمافزار Depthmap مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در آخر با توجه به بررسی و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده، ترتیب قرارگیری فضاها در انتظام فضایی خانۀ ادب سمنان به کمک روش تصمیمگیری چند معیارۀ «تاپسیس»، بهترتیب: هشتی، ورودی، تابستان و زمستاننشین، حیاط، مهمانخانه، مطبخ (آشپزخانه)، سرویس بهداشتی و انبار اولویتبندی شد. نتایج پژوهش نشان میدهد، معمار براساس باورهای فرهنگی و دینی، عوامل جغرافیایی و همسایگی منطقه و شکل زمین، فضاهای خانه سنتی را ساماندهی کرده است؛ بنابراین برای ارتقاء تفکر حاکمبر جامعۀ معماری و رسیدن به یک معماری برتر، شناخت و بهرهبرداری از معماری اصیل گذشته، سهم بسزا و قابلتوجهی را بهخود اختصاص میدهد.