خلاصة:
پیوند میان هنر و انسانشناسی پیوندی عمیق است به طوریکه بخشی از فرهنگ را نمیتوان یافت که، به گونهای با هنر عجین نشده باشد. "اگرچه مردمشناسان به ارزش هنر در فرهنگ و جامعه آگاهی داشتهاند ولی در سالهای اخیر بود که مواردی از «فرهنگ مادی» هنرمندانه و «فرهنگ معنوی» مبتنی بر آیینها و نمایشهای مردمی، حرکات ریتمیک، هنرهای تجسمی و... مورد توجه انسانشناسان و مردمنگاران قرار گرفت"، و چه بسا از آنها با حفظ برخی صورتها و اشکالی که به حرکات نمایشی انبوه و ریتمیک تعلق دارند، تحت عنوان پایکوبی، رقص، ذکر، سماع، بخشی از داشتههای ما در زمینه فوق محسوب میشوند. در میان مردمان دورههای (پیش از تاریخی و جدیدتر) مفهوم این واژه صورتهای گوناگونی از قبیل ورزشی، جنگی (تپه حصار)، جذبهای و مذهبی (موسیان)، تقلیدی و نمایشی، تفریحی و شهوانی (تپه گیان نهاون)، به خود گرفته، کم و بیش در میان همه مردم جهان، دورههای دگرگونی و تطور را پشت سر نهاده است.
در این پژوهش با مقایسه تطبیقی نقشمایههای انسانی حک شده بر روی سفالهای پیش از تاریخ دوران حلف و نقوش سفالی ایران به تداوم فرهنگی و آیینی بین این دو حوزه پی برد. نگارنده در پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانهای، بیشترین تمرکز را بر روی نقوش انسانی در حال حرکات ریتمیک که پایه کار سفالینههای یافت شده از محوطه فرهنگ حلف و تطبیق نقوش حاضر با نقوش سفالی ایران، نوع نقشمایههایشان توصیف و تحلیل شدهاند. نتایج نشانگر این مهم است که نقوش ریتمیک علیرغم تفاوت در نقشها از منظر زیباییشناسی، از نظر بار معنایی، دارای کارکردهای اصلی همچون ایجاد یکپارچگی، یکرنگی، همزبانی و ارتباط با طبیعت و البته مافوق طبیعت است ریشه این گونه حرکات ریتمیکی را که اصالتاً در گذشته، باید در ردهی باورهای دینی قرار داد و همچنین راهی برای تخلیهی هیجانات و عواطف درونی. این رقصها همانند همه پدیدهها و خلاقیتهای هنر برآمده از ریشهایترین مفاهیم حیات بودهاند و درنتیجه در انطباق کامل با ساختار معیشتی، فکری، اخلاقی، زیباشناسی و ذوق قومی قرار داشتهاند؛ بنابراین مهمترین خصیصه این گروه از رقصها، خاستگاه اجتماعی و آیینی آنهاست.