خلاصة:
جامعة علویان پیش از استقرار حکومت فاطمیان در مصر، اقلیتی قابل توجه
بوده است. این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است
که علویان براثر چه زمینهها، عوامل و انگیزه هایی از شهرهای مختلف جهان اسلام به مصر
مهاجرت کردند و از آغاز سکونت تا نیمة سده چهارم، چه تحولات سیاسی و اجتماعی را
از سر گذراندند و سیاست های متقابل میان آنها و طبقة حاکم تابع چه اهداف و
انگیزه هایی بوده است؟ از پردازش داده های منابع متنوع تاریخی، برمی آید که پیش از
استقرار فاطمیان، سیاست والیان و حاکمان در قبال علویان، غیرمذهبی و عمدتا بر
اقتضائات سیاسی، اجتماعی و سنت های عرفی استوار بوده است؛ چنان که برخلاف تلقی
رایج، علویان نیز جامعه ای یکپارچه با اهداف مذهبی، قومی یا سیاسی مشخص نبودند .
حسنیان بیش از خویشان حسینی و جعفری، اهل تعامل و سازگاری سیاسی بودند و در
دوره های مختلف والیان اموی و عباسی، زیر پوشش تقیه مترصد فرصت های همکاری و
سازش با دستگاه حاکم بودند؛ چنان که توانستند ضمن انتفاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
در زمان مقتضی، زمینۀ پیروزی خویشان فاطمی خود را نیز فراهم کنند.
Egypt’s Alawite community was a noteworthy one before Fatimids established themselves in Egypt. This paper aims to find out what factors and motives made Alawites immigrate to Egypt from various cities of the Muslim World. Finally, it tries to see what objectives and motives contributed to the bilateral policies between Alawites and the ruling class. Examining the data from variegated historical sources indicate that the policy implemented by rulers and governors vis-à-vis Alawites was not of a religious nature before Fatimids began to take root in Egypt. Rather, it was mainly based on the political, social and secular traditions. Contrary to popular belief, Alawites did not form a monolithic society with certain religious, ethnic or political purposes. Hasanids, for instance, were more precautious than their Husainid or Jaʿfarid relatives. In various periods, Hasanids sought to cooperate and reconcile with the ruling system, and with Umayyad and Abbasid governors under the cover of taqiya (precautionary dissimulation of religious belief and practice). They were thus able to both partake of the political, economic and social benefits and pave the way, in propitious moments, for their Fatimid relatives to take power.
ملخص الجهاز:
در این زمان ابن قَحْطَبَه والی مصر، به سبب کتمان ورود علی بن محمد، مظنـون بـه گـرایش علـوی شـد و برکنـار گردیـد (ابـن زولاق ، ١٤٢٠ق : ٤٣/٢؛ مقریـزی ، ١٤٢٢الف : ٣٨٣/٤) البته پس از عزل از امارت مصر به بغداد رفت و وفـاداری خـود را در سرکوبی علویان به منصور ثابت کرد (کندی ، ١٩٠٨م : ١١٠-١١٥؛ ابن تغری بردی ، ١٤١٣ق : ٣٤٩/١- ٣٥٠).
از طرفـی پیوستن بازماندگان اموی به قیام داعی علوی ، همکاری تعـداد زیـادی از مصـریان بـا وی و عزل و نصب های مکرر والیان مصر طی سال های ١٤٢-١٤٤ق (یعقوبی ، [بـی تـا]: ٣٧٦/٢- ٣٧٨؛ دینوری ، ١٣٩٠ق : ١٦٥؛ ابن اثیر، ١٩٦٥م : ٥٢٢/٥، ٥٤٧-٥٤٩) این احتمال را تقویـت میکند که مصر در وضعیت بحرانی قرار داشته و ابن قحطبه مجبور به مدارا با علویان شده بود؛ بنابراین چاره ای جز تظاهر به حمایت از داعی علوی نداشته اسـت ؛ همـان گونـه کـه مردم ناحیۀ صعید نیز پس از شکست قیام ، علـی بـن محمـد نفـس زکیـه و همراهـانش را به طور مخفیانه در روستای «طوخ الخیل »١ پناه دادند و هرچه لازم داشتند به آنها بخشیدند و پنهان از چشم عباسیان به آنها یاری دادند (کندی ، ١٩٠٨م : ١١٥؛ ابن تغری بردی ، ١٤١٣ق : ٥٧/٢).