خلاصة:
تعادل و تعالی از موضوعات مهم در روانشناسی است. بسیاری از رویکردهای روانشناسی معاصر، مانند روانکاوی فروید در سیر رشد شخصیت، اصل تعادل را پذیرفته و برخی دیگر همچون رویکرد انسانگرایی مزلو اشاره به اصل تعالی داشتهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه تعادلجویی و تعالیخواهی در پویایی شخصیت از دیدگاه روانشناسی قرآنی انجام شد و به دنبال پاسخگویی به این سوالات بود که اصل تعادلجویی است یا تعالیخواهی؟ اگر تعالیخواهی مقبول باشد در همان سطح مورد پذیرش در روانشناسی است یا در مقیاس بزرگتر؟ آیا تعادلجویی بکلی کنار گذاشته میشود؟ روش پژوهش توصیفی تحلیلی به شیوه تحلیل محتوای آیات قرآن بود. ابتدا نظریههای مربوط به تعادل یا تعالی در روانشناسی بررسی، و سپس جایگاه تعادل و تعالی با نگاه قرآن استخراج شد. یافتههای تحقیق نشان داد: الف) در روانشناسی قرآنی اصل تعالی پذیرفته شده است؛ ب) اصل تعالی در روانشناسی قرآنی به مراتب جامعتر از روانشناسی معاصر است و اهداف بلندمدت مربوط به آخرت، بعد معنوی و متداول و اهداف بلندمدت آخرتی، معنوی و... را پوشش میدهد؛ ج) تعادل در برخی امور مقدمه دستیابی به تعالی است؛ لذا بکلی قابل رد نمیباشد.
Balance and transcendence are important topics in psychology. Many approaches to contemporary psychology, such as Freud's psychoanalysis of the development of personality, have accepted the principle of balance, and others, such as Maslow's humanistic approach, have referred to the principle of transcendence. The aim of this study was to examine the position of balance and transcendence in personality dynamics from the perspective of Quranic psychology, and to investigate the priority of balance over transcendence. If transcendence is acceptable, is it accepted at the same level in psychology or on a larger scale? Should balance-seeking be completely abandoned? The research methods used were descriptive-analytical and content analysis of the Quranic verses. First, theories of balance or transcendence in psychology were examined, and then the position of balance and transcendence from the perspective of the Quran was extracted. The findings of the study show that: a) In Quranic psychology, the principle of transcendence is accepted; b) In Quranic psychology, the principle of transcendence is far more comprehensive than contemporary psychology, and the long-term goals of the Hereafter and the spiritual and worldly dimensions have been covered. C) In some issues, balance is the introduction to transcendence; Therefore, it cannot be rejected altogether.
ملخص الجهاز:
مزلو، راجرز و فرانکل پا را هم فراتر گذاشته و فقط به تعادل رسیدن را کافی نمیدانند؛ بلکه انسان را در یک مسیر پویایی میدانند که میتواند بالقوههای خودش را شکوفا کند، یا به معنی و هدف غایی مطلوب برسد که تمام این نظریات دارای نقاط قوتی هستند و مثلاً تا انسان با تنشهایی که مواجه میشود، مقابله نکند و آنها را کاهش ندهد، عدم تعادلی که از آن رنج میبرد به تعادل منتهی نمیشود؛ یا اینکه انسان در مسیر تعادل و تعالی به نیازهای فیزیولوژیک توجه کند و درصدد ارضای آنها باشد؛ و اینکه انسان همیشه در تکاپو باشد که آنچه در او بالقوه است، بالفعل شود؛ یا اینکه انسان به دنبال معنی و هدف والا باشد؛ که اینها خوب هست؛ اما کافی نیست و در همه امور مطلوب نمیباشد.
با توجه به مباحث مطرحشده، ضرورت بحث روشن میشود که در روانشناسی معاصر به انسان متعالی به صورت محدود نگاه شده و معمولاً طبق رویکردهای مختلف بیشتر به جنبههای جسمانی و متعلق به بعد جسمانی توجه شده است؛ مثلاً رفتارها و نقش یادگیری یا جنبة روانی ـ جنسی، یا خودشکوفایی و تحقق خود، و ابعاد مختلف انسان و نقش سه زمان گذشته، حال و آینده با هم را در شکلگیری شخصیت در نظر نگرفتهاند؛ لذا در این تحقیق به جنبههای تعادل و تعالی در سطح وسیعتر پرداخته میشود، که انسان متعالی با نگاه قرآنی، در جنبههای جسمانی و روحانی، دارای زندگی پیوسته دنیا و آخرت، توجه اساسی به ایمان و عمل و...