خلاصة:
هایدگر بعد از گشت تلاش کرد تا تفکر دربارۀ حقیقت وجود را درقالبی شاعرانه یا متفکرانه پی بگیرد. ثمرۀ این تلاش او طرح مفاهیم و اصطلاحاتی است که در گفتمانهای رایج فلسفۀ مدرن و معاصر غیرمنطقی قلمداد میشوند و بهعنوانِ امری رازورانه توصیف میشوند. اصطلاح حضرات اربعه یا چهارگانه[1] یکی از این اصطلاحات است که نقشی بنیادین در طرح مباحث مربوط به حقیقت وجود در فلسفۀ متأخر هایدگر دارد. هایدگر در سالهای 1950 و 1951 طی دو سخنرانی با عناوین چیز[2] و بناکردن، سکونتکردن، فکرکردن“Bauen, Wohnen, Denken” تلاش میکند تا مفهوم حضرات اربعه را با محوریت دو کلیدواژۀ چیز و سکناگزیدن مورد تأمل قرار دهد و نسبتِ آن را با بحث حقیقت وجود بنمایاند. این پژوهش بر آن است تا با تمرکز بر متن این دو سخنرانی که بسیار دشواریاب هستند، جایگاه اصطلاح حضرات اربعه را در رابطه با تفکر هستیشناختیـتاریخی هایدگر متأخر نشان دهد.
After his so-called period of Kehre, Heidegger sought to pursue his thought of truth of being in a poetic or thinking-led mode of thought. The outcome of this effort was the development of some concepts and terms that are considered illogical in contemporary philosophical discourses and are described as mystical notions. Geviert or Fourfold is one of these terms that has played a key role in the philosophy of Later Heidegger. In 1950 and 1951 Heidegger delivered two lectures entitled "Das Ding" and "Bauen, Wohnen, Denken". In these lectures, he seeks to reflect on Geviert focusing on two notions of Das Ding and Wohnen and casts light on their relationship with the discussion of the Truth of Being. In this paper, we try to provide an analysis of Geviert and its place in Later Hiedegger's being-historical thinking.
ملخص الجهاز:
اصطلاح حضرات اربعه یا چهارگانه یکی از این اصطلاحات است که نقشی بنیادین در طرح مباحث مربوط به حقیقت وجود در فلسفۀ متأخر هایدگر دارد.
معنای چیز و قرُب و نسبت آندو با حضرات اربعه هایدگر در سخنرانی چیز بحث خود را با یک پرسش اساسی آغاز میکند و آن این است که چرا با وجود وسایل ارتباطی پیشرفته هنوز قُرب حقیقی برای ما حاصل نمیشود؟ چرا ما خود را در جوارِ چیزها نمییابیم؟ هایدگر بر این باور است که ما ماهیت قرب و نزدیکی را اصلاً نادرست فهمیدهایم و آن را بهغلط معادلِ نبودِ فاصله میدانیم.
کوزه در مقام یک چیز، چیزی را به یُمن این فضای خالی پذیرا میشود و بعد از آن محافظت میکند و وحدت و بههمتعلّقداشتن پذیرفتن و حفظ در بیرونریختن آنچه در درون کوزه ریخته شده است، خودش را هویدا میسازد (هایدگر، 1381: 36).
در این هنگام است که عالم عالمیدن آغاز میکند و ما در حیطۀ روشنایی حقیقت وجود قرار میگیریم و نامستوری را مشاهده میکنیم و حضرات اربعه در بازی رقصی دوّار ازآنِ همدیگر میشوند و آشکارگی را به همراه دارند.
در این سخنرانی هم هایدگر در تلاش است تا با متذکرشدنِ جایگاه وجودی زبان و تحولات زبانی ما را به فهم بهتر مفهوم سکناگزیدن و نیز نسبتِ آن با انکشاف و آشکارگی حقیقت وجود درضمنِ حضراتِ اربعه رهنمون شود.
هایدگر بر این باور است که این حضرات اربعه دارای وحدتی بنیادین هستند و در نور همین وحدت است که نامستوری حقیقت درقالب چیزیدن چیز و سکناگزیدنِ انسان تحقق مییابد.