خلاصة:
حاکمیت اسلامی در عصر اخیر خواستار بازسازی چهره سیاسی خود در قالب عرضه تمدن نوین اسلامی به ملل و آحاد میباشد . این جریان که در قالب حاکمیت دینی بر رفتار سیاسی جلوه نموده است به دلیل عدم پشتوانه سازی مناسب جریان فقاهت به توفیقی مستلزم شأن خود فائق نیامده است . بسترسازی نامتوازن تحت اشراف ظنون خاصّه حوالهای جز گسست پیوندهای حاکمیتی و اجتماعی را در پی نداشته است . از این رو با توسعه این دیدگاه تطابق اصل کاربست تظنّن عقلائیه و بهرهگیری از خرد جمعی در جهت شکلگیری جامعهای آرمانی ظهور مییابد . این پژوهش با بهرهگیری از نظریات امام خمینی در باب اسلام تمدن ساز بر آن است که ، تمدن نوین اخلاقی که مثبت رویکردی جدید در پیش پای حاکمیت فقهی میباشد با بهرهای خاص از اولویت فقه تمدن ساز با عنوان ظن عقلانی اخلاقمدار به حیاتی متعالی به نام تمدن دست مییابد و این امر مقصودی است که در این مجال ملزم پنداشته شده است که رویکرد جز در سایه پالایش فقه عقلانی و اخلاقی با محوریت آزادی و مدارا استوار نمیگردد.
ملخص الجهاز:
ايـن پـژوهش بـا بهـره گيـري از نظريات امام خميني در باب اسلام تمدن ساز بر آن است که ، تمدن نوين اخلاقي که مثبت رويکردي جديد در پيش پاي حاکميت فقهي ميباشد با بهره اي خاص از اولويت فقه تمدن ساز بـا عنـوان ظـن عقلاني اخلاق مدار به حياتي متعالي به نام تمدن دست مييابد و اين امر مقصودي اسـت کـه در ايـن مجال ملزم پنداشته شده است که رويکرد جز در سايه پـالايش فقـه عقلانـي و اخلاقـي بـا محوريـت آزادي و مدارا استوار نميگردد.
شايد بتوان اذعان نمود تنها فقيهي که آن هم بعد از انقـلاب اسلامي تعريف جديدي از فقه ارائه نموده باشد، امام خميني است که گفته اند:« فقـه تئـوري واقعـي و کامل اداره انسان از گهواره تا گور اسـت » (امـام خمينـي، ١٣٨٩، ص ٢١، ص ٢٨٩) امـا ادبيـات فقهـي معاصر عموما به تقسيم دو بخشي مشهور ، عبادات و معاملات ، تحفظ کرده و احکام فقـه سياسـي را ذيل باب معاملات بسط داده است .
» (امام خميني، ١٣٧٤، ص ٥) بيشک با رصد انديشه هاي امام خمينـي نيـز بـر ايـن بنيـان اسـتوار ميگرديم که احداث تمدن اسلامي اخلاق گرا مطلوب شارع مقدس است و به عبارتي واضح تر تمـدن حتي پيش از اسلام گرايي ميبايست به اتصاف وصف اخلاقي خـويش بينديشـد، چـرا کـه تکامـل در وجوه فردي و اجتماعي دين نيز تنها با قيد اخلاق انساني و عقلاني قابليت ترجيح مييابد .