خلاصة:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه نظریه های ضمنی هوش با باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان انجام شد. روش کار: پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم منطقه 1 و 2 استان تهران بود. نمونه این پژوهش شامل 250 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم در شهر تهران بودند که بر اساس نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1998)، باورهای ضمنی هوش عبدالفتاح و ییتس (2006) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسگی و همکاران (2001) بود. داده ها با استفاده از شیوه های آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون) و با استفاده از نرم افزار spss20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد که بین باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد و مولفه های باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان توانایی پیش بینی باورهای ضمنی هوش را دارند. از نتایج پژوهش حاضر می توان در تدوین پروتکل های آموزشی جهت افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان استفاده کرد.
The aim of this study was to investigate the relationship between theories of intelligence in relation to epistemological beliefs and Cognitive Emotion Regulation at high school students. The study was a correlational study and the statistical population of the study was all girls’ high school students in District 1& 2 of Tehran province. The sample of this study included 250 high school students in Tehran who were selected based on multi-stage cluster sampling method. The instrument used in the research was a questionnaires, Epistemological beliefs, implicit beliefs of intelligence questionnaires Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Data were analyzed using descriptive statistics (mean, standard deviation) and inferential statistics (multiple regression, Pearson correlation coefficient) and analyzed using SPSS20 software. The results showed that there is a relationship between cognitive beliefs, cognitive beliefs and cognitive emotion regulation strategies in students and the components of epistemological beliefs and cognitive emotion regulation strategies have the ability to predict implicit beliefs of intelligence. (p<0.001). The results of the present study can be used in the development of educational protocols to increase students' academic performance.
ملخص الجهاز:
به همين خاطر پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه نظريه هاي ضمني هوش با باورهاي معرفت شناختي و راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان در دانش آموزان انجام گرديد.
جهت بررسي همساني دروني عبارت هاي پرسشنامه در اندازه گيري باورهاي معرفت شناختي ضريب پايايي ابزار با استفاده از روش آلفاي کرونباخ طي يک اجراي مقدماتي در نمونه اي از دانش آموزان دبيرستاني (١٦٣نفر) محاسبه گرديد که اين ضريب براي کل پرسشنامه ٠/٦٥بدست آمد.
جدول شماره ١: اطلاعات توصيفي متغيرهاي پژوهش متغيرها تعداد ميانگين انحراف استاندارد پيچيدگي ساختار دانش ٢٠٠ ٣٦/٤٥ ٥/٩ مطلق دانستن دانش ٢٠٠ ٤٥/١٠ ٤/٣٢ تدريجي و تجمعي بودن ٢٠٠ ٣٥/١٠ ٢/٧٨ يادگيري ذاتي بودن يادگيري ٢٠٠ ٤٠/١٨ ٥/١٢ نظريه هاي عامل ذاتي هوش ٢٠٠ ٢٠/١٨ ٤/٢٠ ضمني عامل افزايشي هوش ٢٠٠ ٢١/٣٠ ٧/١٠ هوش تنظيم عواطف مثبت 4/12 36/78 200 شناختي عواطف منفي ٢٠٠ ٤٥/٩٥ ٥/٨٩ هيجان براي انجام تحليل همبستگي پيرسون پيش فرض هاي آن مورد بررسي قرار گرفت نتايج نشان داد که مطابق شاخص هاي مربوط به چولگي و کشيدگي هيچ يک از متغيرها خارج از محدوده ٢± نيست ، بنابراين متغيرهاي پژوهش توزيع طبيعي دارند.
بحث و نتيجه گيري پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه بين نظريه هاي ضمني هوش و باورهاي معرفت شناختي با راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان در دانش آموزان انجام شد.
نتايج تحليل داده ها حاکي از آن است که بين دو متغير پيچيدگي ساختار دانش و تدريجي و تجمعي بودن يادگيري از زيرمقياس هاي باورهاي معرفت شناختي و عامل افزايشي هوش با عواطف مثبت از زير مقياس هاي تنظيم شناختي هيجان در سطح (٠٠٥ در تبيين يافته هاي اين قسمت پژوهش بايد گفته شود افرادي که باور ضمني افزايشي دارند، به ديدگاهي باور دارند که در آن دنيا بسيار پويا و پيچيده است .