خلاصة:
با التفات به تناظر حقیقی میان انسان با مراتب «هستی» و «حقیقت» و افزودن «شهود» - در حکمت اشراق - و «تأویل» - در حکمت متعالیه-، به مثابه یک روش در طول سایر طرق فهم حقیقت، امکان کشف ساحت وسیعتری از علم میسور میگردد که نه تنها با سایر ابزارها و روشها منافات ندارد بلکه جامع همه آنها قلمداد میشود. هدف نوشتار حاضر این است که با بررسی مؤلفههای مذکور در حکمت اشراق و متعالیه، ظرفیت این ساحت از علم، که میتوان آن را «علم اشتدادی» خواند، را مورد سنجش قرار دهد و در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم، به ارائه علم شناسی نوینی بپردازد. در این دو مکتب هستی ذومراتب بوده و انسان همواره در مسیر کشف حقیقت اعم از آفاقی و أنفسی در تکاپو است و به موازات ارتقای درجات وجودی افراد، طیف ممتدی از دریافتها و فهمهای متعدد نیز رخ میدهد. از اینرو به نظر میرسد با شناسایی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت اشراق و متعالیه، علم به ابعاد مختلف یک شیء و حذف شکاف میان عالم و معلوم ممکن گردد؛ به گونهای که با مجوز دریافتهای متعدد از حقیقت واحد، به شکاکیت و نسبیت مذموم نیز منجر نگردد.
Through considering the real correspondence between human and the levels of existence and the two methods of finding truth: “intuition”, in Hikmah al-Ishragh, and “esoteric commentary”, in al-Hikmah al-Muta'aliyah, it can be possible to reach some form of knowledge. In this article, through studying the aforementioned two methods in Hikmah al-Ishragh, and al-Hikmah al-Muta'aliyah, we examine the obtained knowledge, which can be called intensification knowledge (al-ilm al-ishtidadi), and can be introduced as a new kind of knowledge.
ملخص الجهاز:
بررسي ظرفيت هاي علم اشتدادي نزد سهروردي و ملاصدرا 2 1 آيسودا هاشم پور، محمد بيدهندي (تاريخ دريافت مقاله : ٩٩/١/٢١- تاريخ پذيرش مقاله : ٩٩/٦/٣٠) چکيده با التفات به تناظر حقيقي ميان انسان با مراتب «هستي» و «حقيقت » و افزودن «شهود» - در حکمت اشراق - و «تأويل » - در حکمت متعاليه -، به مثابه يک روش در طول ساير طرق فهم حقيقت ، امکان کشف ساحت وسيع تري از علم ميسور ميگردد که نه تنها با ساير ابزارها و روش ها منافات ندارد بلکه جامع همه آنها قلمداد ميشود.
هستي شناسي سهروردي پيوند وثيقي با معرفت شناسي او دارد چنان که مطابق اين مطالب ميتوان يافت که نظام معرفت شناسي سهروردي نيز براساس علم حضوري بنا شده و تمام درجات ادراک اعم از حسي ، خيالي و عقلي که همه از جنس حضور هستند را در برگرفته است .
حال اهتمام ويژه به جايگاه وجودي انسان نزد سهروردي ، روشن گر ارتباط انسان با مراتب هستي و حقيقت خواهد بود؛ به اين بيان که انسان موجودي است که توانايي هماهنگي و تناظر با عالم تکوين - به معناي حذف شکاف ميان انسان و هستي - را دارد و به ميزان هماهنگي اش با مراتب هستي، بر علم و آگاهي اش نيز افزوده ميشود.
در واقع انسان با ارتقاي ساحت نوراني خود از طريق شهود، با مراتب هستي که آن هم از سنخ نور است ، هماهنگ مي شود و صور موجود در هر عالم براي او مکشوف ميگردد و بدين طريق ساحت علم او وسيع تر شده و از مرزهاي تجربه و حس عبور ميکند و در واقع به حقيقت «معلوم » دست مييابد.