ملخص الجهاز:
"از شهادت شهید دستغیب به منظور پاسداشت یاد و خاطره ایشان پخش میشود، یکی از نزدیکان ایشان (1) میگوید: «شهید راه محراب، حضرت آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب، تمام زندگیاش برای ما درس و خاطره بود.
در یکی از درسهای اخلاقشان در روز پنجشنبه، هنگامی که سفارش قناعت و عزت نفس را به طلاب میفرمود، برای تأیید فرمودهاش داستانی از خود را نقل کرد از این قرار: روز اول ماه که میخواستم شهریه طلاب را واریز کنم، پولها را شمردم و متوجه شدم که یازده هزار و پانصد تومان آن کم است.
» آقا میگوید: «وصله لباست کو؟» (1) یکی از محافظان ایشان میگوید: «در روزهای جمعه، حدود ساعت 5/11 که برای رفتن به نماز جمعه آماده میشدیم، هرچه اصرار میکردیم که اجازه دهند ماشین را برای رفتن آماده کنیم، نمیپذیرفتند و میفرمودند: «میخواهم در این کوچهها در میان مردم باشم تا اگر کسی سؤال یا گرفتاریای داشته باشد و خجالت بکشد به منزل بیاید، به کارش رسیدگی کنم.
یکی از نزدیکان (3) ایشان میگوید: «ایشان در دوران منحوس پهلوی زندانی میشوند و با یکی از کمونیستهای تندروی محکوم به زندان ابد، هم سلول میگردند که مدتی هم با خود من، هم سلول بود و همیشه میگفت: من از میان شما اهل علم، تنها به یک نفر ارادت فوق العاده دارم و آن شخص آقای دستغیب شیرازی است.
» همسرشان میگوید: «هرگاه حاج آقا با امام امت دیدار داشتند، در بازگشت بیش از حد خوشحال و شاداب بودند و همواره خود را موظف میدانستند که سخنان ایشان را از صدا و سیما بشنوند و یادداشت کنند و در سخنرانیهای خود، محور سخن قراردهند."