خلاصة:
ماه گذشته ، تحولات ایران حول سه محور اصلی مورد توجه تحلیل گران اندیشکده ها و رسانه های معتبر خارجی قرار گرفت . محور اول ، توافق راهبردی ٢٥ ساله ایران و چین است که پیش نویس آن محل بحث و جدل در درون و بیرون ایران قرار گرفته است . محور دوم ، موج دوم کرونا و بیشتر پیامد اقتصادی ناشی از آن ، نارضایتی های انباشته و احتمال در گرفتن امواج جدیدی از اعتراضات بود. بالاخره محور سوم ، حوادث رخ داده در نطنز، خجیر و چند نقطه دیگر کشور بود که به اقدامات خرابکارانه رژیم صهیونیستی منسوب شده بود. این سه محور، به رغم استقلال نسبی ، با یکدیگر پیوند دارند و مرتبط هستند.
ملخص الجهاز:
کوردزمن با تأکید بر اینکه از سال ٢٠١٧ به بعد و در راهبرد جدید آمریکا، چین و روسیه ، دو تهدید اصلی هستند، بازی چین با کارت ایران را )درست مانند روسیه ( در جهت تحت فشار قراردادن آمریکا معرفی کرده و مدعی می شود نقطه اوج این تقابل را می توان در مسئله تمدید یا خاتمه تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت مشاهده کرد؛ جایی که به باور ن یچ، توقیت ایران با لوغ تم یرح ت س لاحیتی، مش کلات آمراکی در اخورماینه را بیشتر خواهد کرد.
او بر خلاف اغلب ناظران مسائل چین که احتمال دخالت مستقیم چین در امور کشورهایی که در آن ها فعالیت اقتصادی دارند را کم می دانند، بر محتمل بودن این مسئله تأکید میکند و درادعایی شگف ر میگوید که در شرایطی که بی ثباتی در ایران به اوج برسد )مثلا اعتراضات گسترده ، بحران انتقال قدرت و غیره (، اگر چین پیمان امضاشده را در دست داشته باشد، با موضعی تهاجمی ، می تواند مانع از بهبود روابط ایران و غرب شود و ایران را به عنوان مهره ای از آن خود به گروگان بگیرد و حتی دست به اقدامات حاد دیگر بزند.
اسچیتا البته تأکید میکند )چنانکه عنوان مقاله اش هم حاکی است ( این توافق نیازمند درکی دقیق تر است و تا زمانی که جزئیات مورد به مورد آن مشخص نشود نمی توان در مورد آن سخنی گفت ؛ اما یک چیز هست که میان نقش منطقه ای ایران و نقشی که چین برای خود در خلیج فارس و خاورمیانه و حتی جهان تعریف کرده شکاف بزرگی وجود دارد.