خلاصة:
در مبنا و ضابطۀ تکالیف میان صاحبنظران دو دیدگاه بهچشم میخورد. دیدگاه نخست اینکه مبنا و ملاک برای تکالیف، وسع بندگان است. یعنی هر آنچه از دایرۀ وسع انسان خارج شود، تحت عنوان عسر و حرج قرار میگیرد، اگرچه طاقت انسان بر انجام آن کار باشد. دیدگاه دوم اینکه ملاک برای تکالیف، طاقت بندگان است. یعنی هر آنچه از دایرۀ طاقت انسان خارج شود، تحت قاعدۀ نفی عسر و حرج قرار میگیرد. نگارندگان ضمن بازخوانی مسئله، معتقدند بهطور کلی نمیتوان گفت که تکالیف به وسع یا به طاقت تعلق گرفته باشند، بلکه بهنظر میرسد مقتضای اصل اولیه در هنگام شک و تردید و نبود قرینه، تعلق تکالیف به وسع است و معیار وسع بندگان، توان عرفی است نه طاقت ایشان. آیات قرآن، روایات، ادلۀ تسهیل بر عباد و بنای عقلا را میتوان مهمترین ادله برای تقویت نظریۀ نخست دانست. اما در مواردی همچون عرض و آبرو، طلاق و اجرای قسامه، به دلیل خاص، ملاک و معیار تکالیف، طاقت (نهایت توان) مکلفان است.
There are two different views among the scholars about the basis and criterion of responsibilities. The first view is that the basis for the assignments is the capability of the servants. That is, everything that goes beyond the capability of mankind falls under the heading of the hardship and restriction, although the human can endure doing that. The second view is that the criterion of assignments is the level of endurance of the servants. That is, everything that goes beyond the human’s level of endurance is subjected to the rule of negation of hardship. While reviewing the issue, the authors believe that in general, it cannot be said that the duties are assigned based on the capability or endurance, but it seems that the original principle, when in doubt and the absence of analogy, requires that the assignment of duties be based on the person’s capability and the criterion is the servants’ capability; that is the customary power but not their level of endurance. The verses of the Qur'an, the narrations, the evidence of the facilitation of worship and the conduct of the wise can be considered as the most important evidence for strengthening the first theory. However, in certain cases, such as latitude and honor, divorce and taking oath, the criterion of determining the duties is the duration (utmost power) of the legally competent person.
ملخص الجهاز:
حال با توجه به اين اخـتلاف ديدگاه در رابطه با تطبيق قاعدة عسر و حرج ، پرسش اين است که منشأ اختلاف رويه بـين فقها و حقوقدان ها و حتي ميان خود فقها در جريـان و تطبيـق قاعـدة نفـي عسـر و حـرج چيست ؟ براي يافتن جواب پرسش ، ابتدا بايد به اين سؤال پاسخ دهيم کـه مبنـاي تکـاليف چيست ؟ آيا مبناي تکليف از سوي شارع مقدس ، وسع انسان است يا طاقت انسان ؟ آيـا دو عنوان «وسع » و «طاقت » از لحاظ معنا با يکديگر متفاوتند؟ به عبارت ديگر آيا شارع مقـدس در هنگام تکليف بر عباد، وسع مکلفـان را لحـاظ کـرده يـا اينکـه مبنـاي تکليـف ، طاقـت انسان هاست ؟ اگر مبنا، وسع مکلف باشد، هرچه که از دايرة وسع انسان خارج شود، تحـت قاعدة عسر و حرج قرار مي گيرد؛ اگرچه طاقت انسان بر انجام دادن آن کار باشد و اگر مبنا، طاقت انسان باشد، هرچه که از دايرة طاقت انسان خارج شود، تحت قاعدة عسـر و حـرج خواهد بود.
از اين رو مقتضاي ادلۀ تسهيل بر عباد، آسان گيري بر مکلـف بـوده و اسـلام دينـي است که آموزه ها و احکام آن بر پايۀ گشايش و آسان گيري و رحمت اسـت و ايـن هـدف ، جز با تعلق تکاليف بر وسع بندگان و در نظر گرفتن توان عرفي سازگاري نخواهد داشـت ؛ چرا که تعلق تکليف به طاقت و نهايت توان مکلف ، با هدف تسهيل بر عباد منافات دارد.