خلاصة:
هرچند اصل وجود قصاص در فقه جزایی اسلام اصلی غیرقابل تردید است، اما در مورد شرایط و احکام آن شاهد اختلاف بین فقهای مذاهب هستیم. یکی از این موارد اختلاف، بحث گستره حق اولیاءدم و مجنیعلیه در کیفیت قصاص قاتل و جانی است. پرسش این است که آیا حق قصاص تنها محدود به پیروی از اثر جنایت است و یا اینکه گستره آن به مماثلت در کیفیت و خصوصیات جنایت نیز امتداد پیدا میکند؟ به عبارت دیگر آیا اولیاءدم و مجنیعلیه حق دارند قاتل یا جانی را به همان کیفیت که وی اقدام به قتل یا جنایت نموده، قصاص نمایند؟ پاسخ به این پرسش از جهات دیگری نیز از اهمیت بهسزایی برخوردار است، چرا که دو بحث «قصاص از طریق اهداء عضو» و «بیحس کردن اعضاء در هنگام قصاص» بهطور کامل بر بحث مماثلت در کیفیت استیفاء قصاص استوار است. یافتههای پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است نشان میدهد هرچند مشهور فقهای امامیه، حنفیه و حنابله حکم به عدم جواز مماثلت نمودهاند، اما ادله ارائهشده توانایی اثبات این مدعا را دارا نیستند و قول به جواز مماثلت مستند به ادله مستحکمتری است.
Although the existence of Qisas (retaliation) is an undeniable principle in criminal Islamic jurisprudence, there are inconsistencies about its conditions and rules among jurisprudents of different schools of thought. The issue of avengers of blood’s and injured party’s expanse of right is one of these inconsistencies in the quality of retaliation of the murderer or the criminal. There comes out a question that whether the right of retaliation is only limited to the effect of crime or it is extended to the similarity in quality and characteristics of crime? In other words, are avengers of blood or the injured party allowed to retaliate murderer or criminal to the same quality as she/he has committed the murder or crime? Answering such question is also important from other aspects, since two issues of “retaliation through organ donation” and “anesthetization of organs during retaliation” are totally consistent with the issue of similarity in the quality of retaliation enforcement. The findings of this descriptive-analytic study showed that although famous Imami, Hanafi and Hanbali jurisprudences have not credited similarity, represented evidences are not able to confirm such assertion and similarity is documented to stronger evidences.
ملخص الجهاز:
پرسش اين است که آيا اولياءدم يا مجنيعليه ميتوانند قاتل يا جاني را دقيقاً به همان کيفيت که وي مرتکب قتل يا جنايت شده ، قصاص نمايند و يا اينکه تنها مجازند از اثر جنايت پيروي کنند؟ براي مثال اگر جاني دست مجنيعليه را به وسيله آلت کُند بريده باشد آيا وي ميتواند در هنگام قصاص از آلت کُند استفاده کند و يا اينکه تنها مجاز است دست او را با سريعترين روش ممکن از بدنش جدا کند؟ فارغ از آنکه پاسخ به اين پرسش ميتواند يکي از حقوق اولياءدم و مجنيعليه را مشخص کند و اهداف شارع حکيم را از تشريع قصاص تأمين نمايد، بايد گفت اين مسئله در زمانه حاضر از جهاتي ديگر مورد توجه دوباره قرار گرفته است ، چرا که دو مبحث «قصاص از طريق اهداء عضو» و «بيحس کردن اعضاء در هنگام قصاص » و رَوايي آنها، به طور کامل منوط به موضعي است که در قبال مسئله مماثلت در کيفيت استيفاء قصاص اتخاذ ميشود.
اما اگر اشکال شود که عبارت کتاب مقاييس صريح در تبعيت از کيفيت جنايت نيست و بلکه حداکثر از مماثلت در فعل -يعني قصاص دست در برابر دست يا قصاص نفس در برابر نفس - خبر ميدهد؛ در پاسخ ميگوييم اين اجمال را عبارت کتاب مجمع البحرين مرتفع ميکند، چرا که مينويسد: «القصاص بالکسر اسم للاستيفاء و المجازاة قبل الجنايۀ من قتل أو قطع أو ضرب أو جرح و أصله اقتفاء الأثر فکانّ المقتص يتبع أثر الجاني فيفعل مثل فعله فيجرح مثل جرحه و يقتل مثل قتله » (طريحي، ١٤١٦ق ، ١٨٠/٤)؛ قصاص اسمي است براي استيفاء و مجازات در قبال جناياتي مانند قتل ، قطع ، ضرب و جرح ؛ و اصل آن به معناي پيروي از شيء است چنانکه گويي قصاص کننده از اثر جنايت جاني تبعيت مينمايد و مثل او عمل ميکند، پس جراحت وارد ميکند به مانند جراحتي که جاني وارد کرده و ميکشد به مانند قتلي که قاتل آن را انجام داده است .