خلاصة:
اندیشه آرمانشهری به معنای توصیف و آرزوی پیدایی جامعهای آرمانی که در آن همه ارزشهای انسانی به کمال رسیده باشد و آحاد آن در پناه اندیشه و خرد در کنار هم با مسالمت می زیند قدمتی به درازنای تاریخ دارد . چنانکه میتوان مدعی شد که هدف غایی و ادعایی همه ادیان ومذاهب و فرمانروایان در طول تاریخ نیل به چنین جامعهای بوده است. لذا شگفت انگیز نیست که این اندیشه از دیرباز مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان جهان قرار گرفته و بزرگانی چون افلاطون و توماس مور در جهان غرب، و فارابی در جهان شرق هر یک از دیدگاه خویش مختصات آن را برشمرده اند و راه دستیابی بدان را نیز به زعم خود ترسیم کردهاند. در پژوهش حاضر اندیشههای آرمانشهری نیما یوشیج و والت ویتمن به عنوان نمایندگانی از شرق و غرب جهانی که در آستانۀ قرن بیستم دستخوش تحولاتی شگرف بود مورد بررسی و تطبیق قرار گرفته است.
The idea of utopia is to describe and aspirate the emergence of an ideal society in which all human values are fully realized, and all of which are peaceful in peace with thought and wisdom, has a long history . It can be argued that the ultimate and supposed goal of all religions and goverments in the history of achieving such a community has been. It is not surprising, therefore, that this idea has long been considered by philosophers and thinkers of the world, and the great figures such as Plato and Thomas Moore in the Western world and Farabi in the Eastt have identified each of their points of view as their coordinates. In the present study, the ideals of Nima Yushi and Walt Whitman, as representatives of the East and West of the World, which have undergone tremendous developments at the turn of the twentieth century, have been studied and adapted
ملخص الجهاز:
ابهام در شاعران نمادگرايي چون نيما، برخلاف آنچه __________________________________________________________________________ ١ Jason Haslam ٢ Punishing Utopia: Whitman, Hawthorne, and the Terrible Prison ٣ The Singer in the Prison ٤ Nathaniel Hawthorne ٥ The Blithedale Romance ٦ Jacques Darras ٧ Esprit ٨ Walt Whitman, poète de l'utopie américaine که در شاعران اعصار گذشته مشاهده مي شود، صرفا وسيله اي براي معجب ساختن مخاطب نيست ، بلکه هدفي والا را جستجو مي کند که همانا ره يافتن به نوافق هاي ادبيات دوران جديد است .
به ديگر سخن ، ابهام نيمايي ، راهبردي هوشمندانه و ابتکاري براي ارتقاي کلام است که به منظور شکستن سنت هاي زنگار خورده در شعر پديدار مي شود و در واقع ابزار اعتراض شاعر عليه همه ي قيد و بندهاي مسلط ديرين حاکم بر ذهن و زبان ادبي است و ازين رو نمادگرايي نيما مي تواند به خوبي ريشه هاي آرمان جويي اورا آشکار سازد، چرا که او به شيوه ي شاعران سمبوليست اروپا از واقعيت ناخوشايند پيرامون خود قصد گريز دارد و با رها کردن ابتذال دنياي ملموس به جهاني برساخته در عرصه خيال پناه مي برد و در چشم انداز شعر خود مدينه فاضله اي مي سازد که در آن از پلشتي هاي اين جهاني خبري نيست ؛ ازين رو منطقي است که شاعراني نمادگرا چون نيما را نخستين معماران آرمانشهر فلاسفه قلمداد کنيم .
“The Influence of Western Literary Translations on Nima Youshij”, Bi-Quarterly of Contemporary Iranian Literature, no.