خلاصة:
سوءتفاهم یکی از آثار چرخه ی پوچی محسوب می شود که در آن کامو انسان را به آگاهی از پوچی جهان و زندگی تراژیک انسان دعوت می کند. در این اثر، سکوتِ انسان بسان تسلیم و کلام نماد طغیان است. در واقع، پرسشِ «بودن یا نبودنِ» هملت به «صحبت کردن یا نکردن» بدل شده و اهمیتی کمتر از پرسش پیشین ندارد. به این ترتیب جان در سوءتفاهم با انتخابِ سکوت به قتل خود توسط مادر و خواهرش تن می دهد. در واقع می توان گفت که جان با صحبت نکردن به مارتا این حق را می دهد که او را قربانی کند. به این ترتیب مشاهده می کنیم که سخن یا کلام به مثابه سلاحی است که با آن می توان در جهانی خشونت بار و سیاه از خود برای زیستن دفاع کرد. ما در این مقاله به شرح چگونگی درک پوچی جهان و بی دفاع بودن انسان در مقابل همنوعانش و همچنین نقش سکوتِ خدا، طبیعت و انسان در شکل گرفتن سرنوشت جان می پردازیم
Albert Camus' Misundertsandment is one of his absurd-cycle works, in which the author invites readers to reach an awareness of the tragic condition of the human life. This play presents human beings' silence as surrender, and speech as a rebellion against it. In fact, if Hamlet's mind was occupied by the "to be or not to be" question, Camus' work presents us with a "to talk or not to talk" dilemma, which is no less that the older question. As such, discovering the sad and anxiety-inducing condition he lives in, Camus' character surrenders to being murdered by his mother and sister. In Le Misunderstandment being and not being have become speaking and remaining silent, and speaking is a weapon to defend oneself with in a dark and violent world. This paper discusses Camus' views and conceptualization of the world, the defenselessness of human beings vis-a-vis their own species, and the role of nature and humankind in the formation of fate with reference to his play.
ملخص الجهاز:
به همين دليل اين مقاله در پي پاسخ به پرسش هاي اساسي آن است : نخست چرا و به چه علت مادر به کشتن فردي اقدام مي کند که به شکل ناخودآگاه قرابت خوني او را با خود حساس مي کند؟ پرسش ديگري که پيش روي خواننده قرار مي گيرد اينست که چرا پس از ارتکاب به قتل ، اثري از ندامت در رفتار مارتا ظاهر نمي شود؟ و سرانجام چرا جان در قبال غريبه هاي خانوادگي واکنشي مأيوس کننده و انفعالي از خود به نمايش مي گذارد؟ بدين منظور، در وهلۀ اول طرح کلي نمايشنامه و روابط بين شخصيت ها و انگيزة قاتلين از پايان دادن به زندگي جان تحليل خواهد شد.
و اين چيزي است که در نمايشنامه سوءتفاهم – در رابطۀ مادر و جان به خوبي ديده مي شود - ورنهام تاکيد مي کند که در آثار کامو، اين نوع سکوت نشانۀ آگاهي از عشق و دوستي بين انسان هاست .
سکوت جهان در ارتباط با سکوت خدا قرار مي گيرد و به اين ترتيب نااميدي و رنجي که انسان در زندگي خود متحمل مي شود، توجيه مي شود چراکه خداوند مانند خدمتکار در نمايشنامۀ سوءتفاهم نه مي شنود و نه صحبت مي کند.
ايوالدي براي ما شرح مي دهد که چگونه سکوت مي تواند شکلي از ارتباط را به خود بگيرد و همچنين فلسفه اي از برقراري رابطه را بيان کند: «در واقع ارتباط چيزي نيست ، مگر پيامي که از طرف گوينده به مخاطب ارجاع داده شده است .
Le thème de la solitude chez Albert Camus, Thèse de 3ème cycle de Doctorat, Université d'Aix-en-Provence, 1980.