خلاصة:
امروز دیگر اسمی از عرفان و سیر و سلوک نیست و کمتر کسی پید ا می شود که
به این مفاهیم اهمیتی بدهد. شاعران و نویسندگان نیز به این موضوع کمتر
پرداخته اند و بیشتر مسائل روز مورد توجه بوده است. شهریار یکی از شاعرانی
است که با تاثیر از مکتب عرفان حافظ به بیان مبانی عرفانی خود پرداخته
است.. با توجه به اینکه شه ریار در خانواده ای مذهبی بزرگ شده و بعد از تحول
بزرگی که درقسمتی از زندگی او رخ داد، شهریار بیش از پیش به گرایشهای
عرفانی روی آورد، تا جایی که در اشعار او به وضوح آشکار می شود. او
رسیدن به کمال را رسیدن به عرفان می داند.
این مقاله درصدد است که نگرشها ی عرفانی شهریار را با مطالعة اشعارش
بررسی کرده و در مقایسه ای با اشعار عرفانی حافظ قرار دهد.
ملخص الجهاز:
نگارنده در اين مقاله برآن است که انديشه هاي عرفـاني شهريار را با توجه به اصطلاحات وکلمات ويژة عرفان که در ابيـاتي از اشـعار او ديـده مي شود بررسي کرده و با ابياتي از اشـعار حـافظ کـه از همـين کلمـات اسـتفاده شـده ، مقايسه کند.
بر سينة رضا سر تسليم اگر نهي از تنگناي فاقه مسلم توان گذشت (همان ، ص ٢٥٠) و توصيه مي کند که در مقابل حکم قضا، تسليم باشـيدتا از بـام عـرش صـوت رحمـان بشنويد: تسليم شو که حکم قضا مي توان شنيد حکم قضا به سمع رضا مي توان شنيد گر صيحة سکوت سحر همدمي کند از بام عرش صوت و صلا مي توان شنيد (همان ، ج٣، ص٦٧) شهريار تنها رضاي دوست را مي طلبد: رضاي خاطر من در رضاي خاطر توست تو خواه عزت من خواه يا که ذلت من ( همان ، ص ٢٧٣) حافظ هم مانند شهريار معتقد است که بايد در مقابل سرنوشت تسليم شد و گريز نکرد: بيا که هاتف ميخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگريز (ديوان ، ص ١٩١) انديشة رضا در ديوان حافظ موج مي زند که گاه به لفظ «رضا» و گاه بـا الفـاظ و تعـابير ديگر از اين معني (حال يا مقام ) سخن مي گويد: با لفظ رضا رضا به داده بده وز جبين گره بگشاي که بر من و تو در اختيار نگشادست (ديوان ، ص٢٧) اشاره به معناي رضا، بدون لفظ رضا: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هرچه بر سر ما مي رود ارادت اوست ( ديوان ، ص٤٣) حافظ نيز تنها رضاي دوست را مي خواهد و غير از آن هيچ .