خلاصة:
یکی از مسائل مهم در حوزهی «الهیات تاریخی»، تحلیل ماهیت اصطلاح «کتاب» است. بیتوجهی به تغییر ساختاری در تاریخ تمدن اسلامی، یکی از زمینههای تلقی نادرست از اصطلاح «کتاب» و در نتیجه سوءفهم در تحلیل میراث تمدنی اسلام است. توجه به این تغییر ساختار، مانع از شکل گیری تحلیلهای نادرست در موضوعات مختلف تاریخ فرهنگ اسلامی مانند «کتابت حدیث»، «منع تدوین»، «جعل حدیث»، «جوامع حدیثی» و... در قرون نخستین تمدن اسلامی میشود که به شدت زیر نگاه نقادانه خاورشناسان است. این مقاله با تأسیس، تقریر و تبیین دیدگاه ناظر به ماهیت استغراقی- واسطه ای «کتاب» در کنار ماهیت «گفتاری- نوشتاری» آن در قرون نخستین اسلامی، بر آن است تا ضمن نقد نگاه حاکم بر تحلیل تاریخ حدیث، به تصحیح و ارتقاء استدلال های حوزهی الهیات تاریخی، بپردازد. همچنین، این فرضیه را تقویت کند که نگاه حاکم بر تحلیل تاریخ حدیث که از رویکرد خاورشناسان تأثیر پذیرفته است، بهشدت از الگوی معیار «کتاب» در قرون متقدم فاصله گرفته است.
One of the important issues in the field of “historical theology” is the analysis on the nature of the term “book”. Ignoring the structural change in the history of Islamic civilization is one of the backgrounds for misinterpreting the term “book” and thus misunderstanding the analysis of the heritage of Islamic civilization. Paying attention to this restructuring prevents the formation of incorrect analyzes on various topics in the history of Islamic culture, such as “Hadith writing”, “prohibition of writing”, “inventing Hadith”, “Hadith communities”, etc. in the first centuries of Islamic civilization, which it is strongly criticized by Orientalists. By establishing, interpreting and explaining the view of the applicable-mediating nature of the “Book” along with its “spoken-written” nature in the first centuries of Islam, this article aims to criticize the prevailing view of the analysis of the history of Hadith, in order to correct and promote of arguments in the field of historical theology. This article also strengthen the hypothesis that the prevailing view on the analysis of the history of Hadith, which has been influenced by the approach of orientalists, has deviated sharply from the standard model of “Book” in the earlier centuries.
ملخص الجهاز:
این مقاله با تأسیس ، تقریر و تبیـین دیدگاه ناظر به ماهیت استغراقی - واسطه ای «کتاب » در کنار ماهیـت «گفتـاری - نوشتاری » آن در قرون نخستین اسلامی ، بر آن است تا ضمن نقد نگـاه حـاکم بـر تحلیل تاریخ حدیث ، به تصحیح و ارتقای استدلال های حوزه ی الهیـات تـاریخی ، بپردازد.
یکی از نقاط عطف ساختاری در تاریخ تمدن اسلام که می توان آن را مـرزی بـرای تمـایز قرون متقدم و متأخر تلقی کرد؛ قرن سوم هجری (نهم مـیلادی ) اسـت ؛ طـوری کـه شـاهد انتقالی جدی از سندمحوری به موضوع محوری در تاریخ فرهنگی و به ویژه مفهوم کتاب در ایـن دوره هـستیم .
نقطـه ی آغـاز این تحقیقات را چه «تاریخ قرآن » نولدکه ی آلمـانی و چـه «مـذاهب التفـسیر الاسـلامی » گلدزیهر مجارستانی و چه پژوهش های حدیثی امثالِ شاخت بدانیم ، یا اینکه اصرار داشـته باشیم سرآغاز این بحث ها را به «تاریخ القرآن » ابوعبدالله زنجانی و «التفسیر و المفـسرون » ذهبی یا اثر متأخری چون «تاریخ حدیث » شانه چی یـا حتـی در رویکـردی بـه اصـطلاح محافظه کارانه تر به دوره ی علمای متقدمی چون شیخ طوسی و صدوق (رحمهماالله ) و آثـار رجالی و فهرست نویسی برسانیم ، نباید این امر را انکار کرد که فضای الهیات تاریخی نـاظر به این حوزه ها امروز به شدت ، رنگ وبوی خاورشناسی پیدا کرده است .
با توجه به این ماهیت کتاب در ساختار روایی ، در دوران شکل گیـری ایـن کتـاب هـا، انگیزه ی خاصی برای نگه داری ماهیت مکتوب و نسخه نویسی از آنها وجود نخواهد داشت ، چون غرض ، انتقال بوده و این انتقال نیز صورت گرفته است .