داستان یک فیلم: صورتی مقدمة ومراجعة

"پس از طلاق قرار بر این می‌شود که امیر حسین نیم هفته را نزد پدر و نیم‌ دیگر را پیش مادر باشد. لیلا تلاش می‌کند با سحر به توافق‌ برسد و در ضمن محبت امیر حسین را نیز جلب کند،زیرا شهرام از ابتدا به لیلا گفته است در صورت پذیرفتن‌ امیر حسین با او ازدواج خواهد کرد و حاضر نیست از پسرش جدا شود. اصلا مشخص نیست گروهی وجود دارد یا خیر،و آیا مشکل قصه،مشکلی‌ تحمیلی و به اصطلاح من درآوردی است‌ که از سوی نویسنده که اتفاقا کارگردان‌ فیلم نیز هست به زحمت بار داستان‌ فیلم شده است؟بیننده از ابتدای فیلم‌ شاهد بگومگوی زوجی است که قادر نیستند باهم زندگی کنند؛چرا؟براستی‌ چرا دو نفر آدم باسواد و هنرمند قادر نیستند باهم زندگی کنند و حتی قادر نیستند باهم یک گفتگوی سرراست‌ قابل درک داشته باشند. مشکل اصلی از جایی آغاز می‌شود که امیر حسین قرار است به مدرسه برود و پدر قصد دارد ازدواج کند."