ملخص الجهاز:
"گفتگو این نام را باید به خاطرها سپرد (گفتگو با رضا امیرخانی،نویسندهء جوان توانمند عرصهء رمان ایرانی) محمد سرشار شاید یک ماه پیش،هرگز تصور نمیکردم روزی قرار باشد رودرروی رضا امیرخانی بنشینم و پرسشهایی از وی بکنم که او با خنده و شوخی،زیادی صریح بودن آنها را،به من یادآور شود؛به جوانی هشت سال کوچکتر از خودش،که سالها قبل،نادیده،علاقهمند شیوه نوشتن او شده بود.
یکی از این ذرهبینهای صفحهایاش را به من میداد و من آن را روی صفحه میگذاشتم تا درشت شود و بتوانم بخوانم!هربار میخواستم به صفحهء بعد بروم،مجبور میشدم که یکبار، داستان را از اول بخوانم!شاید چیز زیادی هم از آن نفهمیده باشم؛ولی فکر میکنم اولین داستانی که خواندم،آن بود.
اما واقعیت این است که خیلی دست ما نیست که چند صفحه شود.
بعد به من اشاره کرد و گفت:«گرچه از حلقوم عبد الله بود»!» پرسیدم:«رفاه و برخورداری مادی،چه تأثیری اعم از مثبت یا منفی،در کار نویسنده دارد؟» -به نظر من،یک خاصه است مثل سایر خواص انسانی.
رضا امیرخانی بعد خندید و گفت:این سؤال بدجنسیای بود!» از او درباره عادات نوشتنش پرسیدم.
ضمن اینکه به این نتیجه رسیدهام که روزهایی که مشغولم یا کار دیگری انجام میدهم،آنقدر کم مینویسم،که اگر ننویسم،حتما بهتر است.
اما میتوانم یک نکته را راجع به کار آقای شجاعی بگویم:من از این کار یاد میگیرم که اگر روزی دری به تختهای خورد و آدم به جایی رسید که نفسش را دیگران خریدند؛باید بداند که این میدان، مال جوانترهاست؛و باید سعی کند که جوری،راه را برای جوانترها باز کند."