خلاصة:
واحدهای ساختاری اسطوره(Myth)از واحدهای ساختاری سازنده ی زبان به
همان شیوه م تفاوتند که واحدهای ساختاری زبان از یکدیگر . اساطیر ، پویایی
انسان برای معنا دار کردن یک مفهوم از میان اطلاعات بی نظمی است که
طبیعت و دیگر نمادهای اسطوره ارائه می دهند. آنان ایماژهای تجسم یافته ی
نیروهای کیهانی و نمودگار تجربه ای در عالم قداستند که در آفرینش کیهانی ،
امور پهلوانی، آیین ها و توتم پرستی و... نمایان هستند.
شهریار از شاعران معاصر ادب پارسی است که با توجه به این که
شاعری اسطوره پرداز است تا اسطوره ساز ، اشعار وی ، با مدد گرفتن از
اساطیر، سیری را از ایستایی به سوی دو معنایی یا چند معنایی پشت سر
گذاشته اند و درنتیجه این زبان شعری ، باعث جایگزین کردن اجزاء عینی با
اجزاء ذهنی اسطوره گردیده است . در این مقاله به بررسی اسطوره و ابعاد آن
در اشعار شهریار پرداخته خواهد شد.
ملخص الجهاز:
(اوشیدری، 1371: 51) در این بیت واژه آب و آتش که با هم به کار برده شده است به دو عنصر از عناصر اربعه اشاره دارد که برای آفرینش بهکار میروند.
در یشت پنجم اوستا این رود (چشمه) به عنوان افزاینده حیات و چارپایان و گیاهان و چشمهای که به همه کشورها رونق و حرکت میبخشد نیایش میشود و هم چنین ناهید بود که تمام دلاوران نخستین را نیرو بخشید و آنها موفق شدند بر دشمنان خود ظفر یابند.
دیو در اوستا، دیوان، خدیاان باطل یا گروه شیاطین و یا مردمان مشرک و مفسدتلقی شدهاند و چنین برمی آید که در عهد تدوین این کتاب هنوز اهالی مازندران و گیلان با عدهای از آنها همان کیش قدیم آرایی بوده و به گروهی از دیوان اعتقاد داشتهاند زیرا غالباً در اوستا از دیوهای مازندران و دروغ پرستان دیلم و گیلان سخن رفته است.
شهریار نیز عرش را به معنی عرش اعلی به کار برده و واژه فرش را نیز در همان معنی اسمان و زمین به کار برده است به نظر میرسد این واژگان در دوره چهارم زندگی در شعر خود استفاده کرده باشد.
اهورامزدا با دادن دو ابزار (نگین و عصای زردنشان) او را صاحب اقتدار گردانید (همان: 84) جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است / برو تاریخ این دیر کهن از یادگران پرس (دیوان، 1370: 107) اسطورههای گل و گیاه در دیوان شهریار 1.
شهریار نیز این واژه را با همین مضمون یعنی چشم و زیبایی آن رادر شعر خود به کار برده است.