ملخص الجهاز:
"از بین جمعیت سرک میکشم طرف دیوار شرقی داخل فردوسی،که از پشت نردههای خط ویژه،دلبری میکند.
-این همه نیروی انتظامی که به خاطر تجمع من و شما اومده،برای بیت المال هزینه ندارد؟ چیزی که نمیگوید،زود دست به سرش میکنم.
اول سوت میزند و سربازها را خبر میکند که از پای دیوار کنار بروند.
با چند بلوک بزرگ سیمانی،پیادهروی دیوار نبش فردوسی و جمهوری را حفاظت میکنند،تا یک وانت پر از بنزین دیگر،خودش را اشتباهی به سفارت نزند،و یک شهید روی دست ملت نگذارد،و سخنگوی وزارت امور خارجه را هم مجبور به توریه نکند.
زانوانم شل میشود زود K را مینویسم و خودم را از وسط شمشادهای به هم چسبیده،داخل خیابان پرت میکنم به داخل ایستگاه برمیگردم و دو سرباز را میبینم که از فردوسی،باتوم به دست،به سمتم میدوند.
او کارکرد شخصیت و تیپهای به کار گرفته شده در داستان را،با توجه به درونمایهء داستان،هوشمندانه خواند،و شکستن تردیدهای ذهنی و تردیدافکنیهای دیگران را،با پاشیدن رنگ بر دیوار سفارت و نوشتن شعار،از وجوه مثبت اثر خواند."