خلاصة:
آشنایی شهریار با پردة نقره ای با اشاراتی که در جای جای آثارش آمده ، کاملا
محرز است .اما اینکه شهریار تا چه اند ازه ای با هنر هفتم آشنایی داشته است؟
نیازمند پژوهشی همه جانبه و دقیق است تا در مورد دامنه و عمق سواد
سینمایی شهریار به داوری نشست . مقالة حاضر کوشیده است با استفاده از
روش های توصیفی و تحلیلی؛ با استخراج، تطبیق و تفسیر پاره ای از
شهریار ، جلوة دیگری از « هذیان دل » اصطلاحات سینمایی درمنظومة بل ند
توانمندی های وی را بر روی دیدگان مشتاقانش بگستراند.
ملخص الجهاز:
در راستای مرور پیشینۀ این تحقیق، کُتُب و مقالات ارزندهای نگاشته شده است که به برخی از آثار مُهمّ اشاره میشود: سینما و ساختار تصویر شعری در شاهنامه(احمد ضابط جهرمی: 1378)، فردوسی و شاهنامه در آثار سینماگران(محسن بیگ آقا: 1385)، قابلیتهای نمایشی شاهنامه(محمّدحنیف: 1384)، تاریخ سینمای ایران (جمال امید: 1377)، ادبیّات از چشم سینما(ایرج کریمی: 1381)، اقتباس ادبی در سینمای ایران(شهنازمُرادی: 1368)، سینما و ادبیّات (مسلم منصوری: 1377)، سینما و ادبیّات (احمد امینی: 1368)، ادبیّاتِ فیلم(ویلیام جیکینز: 1364)، فردوسی و هنر سینما(سید محسن هاشمی: 1390)، شعر و سینما(هیوا مسیح: 1382)، استفاده بیانگرانه از میزانسن و تدوین(رابرت کالگر: 1380)، بیهقی و میزانسن(احمد طالبی نژاد: 1379)، رابطه سینما و شعر در خوانشی از مجموعه شعر(علیرضا بهنام: 1384)، سینما از دیدگاه هنر(رالف استیونسن: 1365)، هنر سینما(رالف استیونسن: 1388)، مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی(سوزان هیوارد: 1381)، اقتباس برای فیلمنامه(محمّد خیری: 1368)، تئوریهای اساسی فیلم(اندرو دادلی: 1365)، زمان و مکان در سینما(بورچ نوئل: 1365)، هنر سینما(دیوید بوردل و کریستین تامسون: 1377)، ساختار روایی در ادبیّات داستانی و فیلم(ابولفضل حرّی: 1384)، تصاویر دنیای خیالی: مقالههایی دربارۀسینما(بابک احمدی: 1385)، نشانه شناسی سینما(کریستین متز: 1377)، تصویر سینمایی و تصویر ادبی(محمّد بهارلو: 1389)، فرهنگ اصطلاحات سینمایی(هیلدا دادفر: 1389)، فرهنگ واژگان سینمایی (علیرضا احمدزاده: 1388)، مشت در نمای درشت: معانی و بیان در ادبیّات و سینما(حسن حسینی: 1383)، ارزشهای دراماتیک ادبیّات کهن برای فیلم نامه(نصرتالله حدادی: 1388) و...
وی همچنین در شعر سپید «هزارۀ فردوسی»، ضمن اشاره به سینما و اصطلاحات آن با یک نقد ادبی، قدرت فیلمسازی فردوسی را نیز نشان میدهد: « او شاعر فیلمساز ما فردوسی است/ از چشم هنر چه فیلمبردار دقیق/ وز چرخ قلم چه کارگردانی ها/ هر فیلم چه شاهکار جاویدانی/ هر تابلوی او یکی نمایشنامه است/ در پردۀ سینمای او غوغایی است/ هر صحنه نمودار چه شخصیّت هاست/ در نقش هنر چه قهرمانها دارد / رستم یل داستان هنر پیشۀ اوست/ او تهمتن است و نقش اوّل اوراست/ در نقش دوم حریف او باز قوی است/ رویین تن و اشکبوس و سهرابش هست/ از خامۀ او چه پردههایی رنگین...