خلاصة:
مفاخره، از سنت های رایج در شعر پارسی است که از این رهگذر شاعر
می کوشد تا توانایی ها و برتری های خود را در قالب های شعری ، برجسته
نموده، به دیگران معرفی تماید . در این مقاله تلاش می شود تا با بیان مفهوم
خودشیفتگی در علم روانشناسی و مفاخره در ادب پارسی این موضوع و
پیشینه ی آن بررسی شود . در بخش بررسی علل مفاخره ، نگاهی دقیق تر به
شرایط ایجاد و تقویت این گونه شعری انداخته شده است و تحلیلی اجتماعی
در خصوص موضوع صورت می گیرد. و در نهایت ، ابعاد و گونه های مفاخره
در شعر شهریار، مورد بحث و بررسی قرار می گبرد.
ملخص الجهاز:
دیده میشوند که فخریههای نغز و گیرایی دارند؛ که از آن جمله شاهبیت مفاخره آمیز حکیم فردوسی در آفرینش شاهنامه، این سروده ستودنی پارسیان، است: بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی و یا خودستایی ناصرخسرو در مقابل مدیحه سرایان درباری که نوشته: من آنم که در پای خوکان نریزم مرین قیمتی لفظ درّ دری را و در مباهات خلق منظومههای داستانی بی بدیل، حکیم نظامی میفرماید: بسیار سخن بدین حلاوت گویند و ندارد این طراوت زین بحر، ضمیر هیچ غواص برنارد گوهری چنین خاص هر بیتی ازو چو رشته در از عیب تهی و از هنر پر و حافظ که به دلنشینی از ستایش شعر شکروارش میسراید: چو عندلیب، فصاحت فروشدای حافظ تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن غزل گفتی و در سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را کسی گیرد خطا بر نظم حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند در میان متأخران و معاصران، فخریههای شهریار، چون خوشهای خودستا در خرمن مفاخرات ادب پارسی نمایانگر است که اگر در کنه معانی و غور محتوای آثار وی شناور شویم، ستایشهایی پذیرفتنی، بدیع و شاعرانه است که بالغ بر صد بیت پارسی در دیوان شعرش را شامل شده که بیش از نود در صد آن در بیت تخلص آمده بقیه در سایر ابیات بوده است.