ملخص الجهاز:
"نو اندیشی در ادبیات داستانی کامران پارسینژاد مقاله (تصویرتصویر) بدیهی است پیدایش نوآوری و نواندیشی در عرصه ادبیات داستانی بنا به مناسبات علی و قوام یافتهای چون ظهور ذهنهای نو،تجربهاندوزی از بطن زندگی،دریافت اصولی از ساحت هستی، ژرفاندیشی،گذشت زمان و سنجش عقلانی بدون بغض و غرض بستگی دارد؛و بهمنظور راهاندازی یک جریان ادبی بدیع و تثبیت آن،نمیتوان تنها به ظهور نوابغ و شخصیتهای نواندیش اکتفا کرد.
در طی این سالها،دیدگاه نویسندگان و شیوه داستاننویسی آنها دچار دگرگونی اساسی شد؛و امروزه مرسوم است هرگاه سخن از «مدرنیسم»و«ادبیات داستانی مدرن»به میان میآید،ناخواسته توجه همگان به آن دورهء خاص جلب شود.
حقایقی که آنها به دست آوردند،فراتر از آن چیزی بود که عرف پذیرای آن بود؛مخصوصا باورهای اشتباهی که کلیسا بر آن تأکید میورزید؛همچون این باور که زمین به دور خورشید میگردد،و خلاف آن توسط کلیسا اشاعه میگردید.
باید به این مسئلهء مهم توجه داشت که اگر رمان نو را رویکرد ادبیات در یک دوره خاص،آن هم بعد از جنگ بینالملل،بدانیم، تحلیل آثار ادبی و نحوه شکلگیری آنها قابل بررسی است.
آنها چنین ادعا کردند که طرح داستان از دو ژانر ادبی درام و حماسه وارد عرصه رمان شده،و به این وادی تعلق ندارد.
از میان نویسندگان هودار داستاننویسی به شیوه مدرن،کم نیستند افرادی که توانایی خلق یک اثر مستحکم و پایدار را ندارند،و برای پوشاندن نقایص کار خود،به این شیوه و سبک روی آوردهاند.
البته از میان نویسندگان هودار داستاننویسی به شیوه مدرن، کم نیستند افرادی که توانایی خلق یک اثر مستحکم و پایدار را ندارند،و برای پوشاندن نقایص کار خود،به این شیوه و سبک روی آوردهاند."