خلاصة:
در تئوری سرمایه انسانی که به لحاظ مفهومی دو جزء اصلی کسب دانش و کسب مهارت را شامل میشود، خانواده و ویژگیهای آن به عنوان عاملی مهم تلقی میشود که از جمله ویژگیهای خانوار میتوان به ابعاد خانوار اشاره کرد. با توجه به اهمیت ابعاد خانوار در تئوری سرمایه انسانی، در این مقاله نخست به توصیف ارتباط آماری بین اندازه ابعاد خانوار در استانهای کشور و سهم باسوادی در سال 1395، با روش ضریب کندال پرداخته شده و سپس روند تغییرات شاخص سهم باسوادی با افزایش بعد خانوار و نیز خوشهبندی استانها با تکنیک تحلیل مولفههای مستقل (ICA) به عنوان هدف اصلی پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد در خانوارهای بدون فرد باسواد، دارای یک نفر باسواد و دارای دو نفر باسواد، ارتباط معنیدار و منفی بین بعد خانوار و سهم باسوادی در برخی استانها مشاهده و در خانوارهای دارای سه نفر باسواد، هیچ ارتباط معنیداری مشاهده نمیشود. علاوهبر این، در خانوارهای دارای چهار نفر باسواد و بیشتر ارتباط مثبت و معنیدار در تمامی استانها به غیر از استان یزد، وجود دارد. همچنین، نتایج بررسی روند تغییرات سهم باسوادی با افزایش بعد خانوار نشان میدهد استانها از حیث خانوارهای یک تا 10 نفرهی دارای یک نفر باسواد، در هفت خوشه، دارای دو نفر باسواد، در پنج خوشه، دارای سه نفر باسواد، در هفت خوشه، دارای چهار نفر باسواد، در هفت خوشه و بدون فرد باسواد در چهار خوشه قرار گرفتهاند. در تمام خوشهبندیها، استان سیستان و بلوچستان از حیث روند تغییرات سهم باسوادی با افزایش بعد خانوار، در یک خوشه جداگانه نسبت به سایر استانها قرار داشته و به دیگر استانها شبیه نیست.
In the theory of human capital, which conceptually includes the two main components of knowledge acquisition and skills acquisition, the household and its characteristics -household dimensions-are considered as an important factor. According to importance of household dimensions in human capital theory, in this article, first, the statistical relationship between the size of household dimensions in the provinces of Iran and the share of literacy in 2016 is discussed by using the Kendall coefficient method. Then as the main purpose of the study, the trend of changes in literacy share index with increasing household dimension is examined and also clustering of provinces with independent component analysis (ICA) technique has been investigated. The results show that in households with no literate person and also one and two literate persons are observed a negative significant relationship between the household dimension and the share of literacy in some provinces. Moreover, there are no significant relationship in households with three literate people in all provinces and positive significant in households with four or more literate people in all provinces except Yazd province. According this trend show that provinces are clustering in seven cluster in households with one literate person, in five clusters in households with two literate people, in seven clusters in households with three literate people, in seven clusters in households with four literate people and in four clusters in households without literate person. In all clusters, Sistan and Baluchestan province is in a separate cluster compared to other provinces according to changes in literacy share with increasing household size.
ملخص الجهاز:
از اين رو، نخست ارتباط آماري بين اندازهُ بعد خانوار در استان هاي کشور و سهم باسوادي در سال ١٣٩٥، با روش ضريب کندال توصيف شده و سپس روند تغييرات شاخص سهم باسوادي با افزايشُ بعد خانوار و نيز خوشه بندي استان ها با تکنيک تحليل مؤلفه هاي مستقل (ICA) مورد بررسي قرار گرفته است .
به عبارت ديگر، اين مطالعه به اين سوال اساسي نيز پاسخ خواهد داد که : روند تغييرات شاخص سهم باسوادي (صفر تا چهار نفر باسواد) استان هاي کشور ايران با افزايشُ بعد خانوار چگونه است و چه استان هايي از اين حيث به يکديگر شبيه هستند؟ ٢-ادبيات موضوع و پيشينه تحقيق بحث درباره رابطه بين تعداد فرزندان و دستاورد سرمايه انساني آن ها را ميتوان به آثار بلک ٢ و بکر٣ پيوند داد.
1 Gomes 2 Hanushek 3 Guo and VanWey 4 Cheung & Andersen وايت و همکاران ١ (٢٠٠٩) در مطالعه اي بين نوجوانان ١٥ تا ١٧ ساله آمريکايي به اين نتيجه رسيدند که اندازه خانوار رابطه منفي را با فعاليت هاي مطالعه و استفاده از کامپيوتر در بين نوجوانان دارد فراري و زوانا٢ (٢٠١٠) در مطالعه خود به بررسي اثرُ بعد خانوار بر سرمايه انساني فرزندان در فرانسه و ايتاليا پرداخته و نتايج حاکي از آن است که تنها يک فرزند داشتن ، حتي با کنترل ، جنس ، شغل مادر شغل پدر و ساير متغيرهاي زمينه اي، ارتباط معناداري با کيفيت آموزشي بهتر دارد بکر و همکاران (٢٠١٠) با استفاده از داده هاي سرشماري ٣٣٤ شهرستان در پروس به بررسي رابطه جايگزيني و کيفيت در باروري پرداخته اند و نتايج نشان داده که با کاهش باروري، کيفيت فرزندان زياد شده و ميزان تحصيلات افزايش يافته است .