خلاصة:
تاریخ هنر و تمدن از مهمترین دانشهای تأثیرگذار بر فرآیند خلق آثار هنری هستند.
متون تاریخنگاری که محصول تحلیل اسناد تاریخی توسط تاریخ گر و تحت تأثیر جھانبینی
او هستند» آنهنگام که توسط پژوهش گر غیرمسلمان و با تأثْیر پذیرفتن از جھانبینی او
تدوین میشوندء جوابگوی بسیاری از انگارههای اسلامی نیستند و قادر نخواهند بود تا
نگرش هنری هنرمند مسلمان را در تطابق با آموزههای دینی اسلامی پرورش دهند. این
متون علاوه بر عدم تطابق با انگارههای اسلامی، از اشکالات منطقی در تعریف روایت
تاریخی هنر برخوردارند.
در این مقاله پس از بررسی و تحلیل محتوای متون تاریخ هنر و معماری و شناخت
ویژگیهای آن و طرح ضرورت بازتعریف این متون، با ارائ الگویی برای بازتعریف در
سه بعد اصلی یک پژوهش تاریخی یعنی اسناد، استنتاج و روایت تاریخی، به چھارچوبی
برای هدایت محتوای تاریخ هنر و تمدن بهمنظور تطبیق با آموزههای اسلامی دست
پیدا میکنیم. چهارچوب مورد نظر علاوه بر جهتدهی تاریخ نویسی هنر تا انطباق با
آموزههای الهی، درصدد است تا برخی چالشهای منطقی موجود در محتوای مشهور
تاریخ هنر و تمدن را نیز از آن بزداید.