خلاصة:
از پرسشهای مهم مرتبط با حوزه علم کلام و مباحث معرفتشناسانه در موضوع عدالت، آن است که چگونه میتوان بر حسن، عدالت معرفت یافت؟ نوشتار حاضر درصدد است با استفاده از روش کتابخانهای در گردآوری اطلاعات و همچنین بهکارگیری روش توصیفی تحلیلی در پردازش اطلاعات به این پرسش پاسخ گوید. دستاورد پژوهش را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد که اولا ادراک حسن عدالت و قبح ظلم امری بدیهی است؛ ثانیا رای بر بداهت آن منوط به درک صحیح از مفهوم عدالت و همچنین جایگاه آنها در هندسه نظام ارزشهاست؛ با این توضیح که با تبیین صحیح مفهوم عدالت بهمثابه «وضع بایسته و مطلوب» و جایگاه عدالت بهعنوان نظام چینش مطلوب ارزشها در کنار هم (نه در کنار عدالت)، حسن آن بالبداهه و بدون نیاز به هیچ استدلال مکمل نتیجه خواهد شد.
One of the important questions related to the field of theology and epistemological discussions in the subject of justice is how to recognize the goodness of justice? This study seeks to answer this question, using a library based method in collecting the information and a descriptive-analytical method in the information processing. The research findings can be summarized as follows: first, the perception of the goodness of justice and ugliness of oppression is a self- evident truth; second, showing one’s opinion on its self-evident depends on a correct understanding of the concept of justice as well as in the geometric design of the value system. With this explanation which correctly defines the concept of justice "as a proper and desirable state" and the position of justice as a system of desirable way of pulling values together (not together with to justice), its goodness will be self- evidence without the need for any evidence to confirm it.
ملخص الجهاز:
دستاورد پژوهش را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد که اولاً ادراک حسن عدالت و قبح ظلم امری بدیهی است؛ ثانیاً رأی بر بداهت آن منوط به درک صحیح از مفهوم عدالت و همچنین جایگاه آنها در هندسۀ نظام ارزشهاست؛ با این توضیح که با تبیین صحیح مفهوم عدالت بهمثابۀ «وضع بایسته و مطلوب» و جایگاه عدالت بهعنوان نظام چینش مطلوب ارزشها در کنار هم (نه در کنار عدالت)، حسن آن بالبداهه و بدون نیاز به هیچ استدلال مکمل نتیجه خواهد شد.
قسم سوم شامل استدلالهایی است برای خروج از تسلسل یا دور در استدلالات اخلاقی، وجود قضایای بدیهی را ضروری عنوان میکنند؛ برای مثال، آیتالله سبحانی ضمن ردّ دیدگاه ابنسینا و محقق طوسی در خصوص قرار دادن قضایایی مثل «حسن عدالت» و «قبح ظلم» ذیل مشهورات بالمعنیالاخص، اینگونه از قضایا را خود معیار حکمت عملی دانسته است (سبحانی، 1382، ص74) و در این خصوص بیان میدارد که مقدمات قیاس باید به مقدماتی منتهی شود که به بیان و استدلال نیاز ندارند؛ چراکه در غیر این صورت، تحصیل علم ممکن نخواهد بود؛ ازآنروی که یا دچار تسلسل خواهیم شد یا در دور باطل گرفتار خواهیم ماند.
در ادامه توضیح داده شد که با توجه به تعریف بداهت، آنچه برای تبیین بدیهی بودن حسن عدالت کافی است، صرفاً تبیین مفهوم صحیح عدالت و جایگاه آن در نظام ارزشهای اخلاقی است.