خلاصة:
بیان مسئله
بر همگان روشن است که معماری اصیل اسلامی ایران، پس از گذشت قرن ها، همچنان تفرج گاه عین و ذهن است. هنگام بررسی تاثیرگذاری و مطلوبیت مستمر این معماری، یکی از مواردی که بسیار مهم جلوه می کند وجود صورت هایی است که در آثار این معماری به وفور دیده می شوند. به نظر می رسد که برخی از این اشکال و صورت ها همواره اعتبار و اصالت دارند و از معانی خاصی سخن می گویند؛ اما به نسبت و رابطه حقیقی بین این صور و معانی (با نگاهی هستی شناختی) در ادبیات نظری مرتبط با آثار معماری اسلامی کمتر پرداخته شده است.
هدف پژوهش
هدف مقاله حاضر آن است که با استعانت از پشتوانه غنی عرفان اسلامی (مکتب فکری ابن عربی) تا حد ممکن زمینه ای برای فهم نسبت حقیقی بین صور و معانی معماری فراهم آورد و، در افقی کلی تر، از رهگذر خوانش منابعی از عرفان اسلامی، برای فهم حقیقت معماری تلاش کند.
روش پژوهش
روش این پژوهش استنادی و استنباطی است و «راهبرد» اصلی آن بر «استدلال منطقی» تکیه دارد.
نتیجه گیری
با ابتنا بر آنچه از سپهر عرفان ابن عربی مستفاد می شود، یک اثر معماری نیز همچون کلیت پدیده های عالم می تواند زنده و ذومراتب باشد و بساطتی طولی در نظام هستی داشته باشد: از مرتبه ماهوی یا باطنی تا نمود بیرونی یا ظاهری. در این میان، باطن یا «جان معماری» را می توان برابر با صورت مجرد آن در عالم ماهیات در نظر گرفت که بدون شکل و ماده است و مبدا وجودی معماری به شمار می آید؛ این ماهیت تعیین کننده میزان زندگی اثر است و به نوعی علت وجودی اش به شمار می رود؛ پس میزان زندگی آثار معماری نسبی است. «جسم معماری» نیز برابر با ظهور اثر در عالم محسوس و در کالبد مادی است. این مراتب صوری و معنایی با یکدیگر وابستگی، سنخیت و ربط وجودی دارند و، به مثابه حلقه های یک زنجیر، توامان در یک اثر معماری حاضرند.نکته دیگر آنکه مخلوق انسان، از جمله معماری، از باور درونی و نحوه نگرش وی به جهان هستی متاثر است. در حوزه عرفان، فهمی از عالم و پدیده های آن ارایه می شود که در آن حضور حقیقت مطلق در لایه های پیدا و پنهان نقش اصلی را ایفا می کند. پس از آنجا که انسان پرورش یافته با هستی شناسی اسلامی با بینش طولی خود عالم را ذومراتب می بیند، معماری اسلامی نیز به صورت زنجیره ای طولی دیده می شود که صورت محسوس آن با باطن و معنایش رابطه ای طولی و نسبتی وجودی پیدا می کند. ضمن آنکه، در این نگاه، صورت های معماری در ارتباط و تعامل با مبدا هستی تفسیر می شوند، و همانند تمام دیگر پدیده ها فضیلت معماری نیز بهره بردن کامل از وجود و اتصاف به درجه بالایی از زندگی است. در واقع می توان گفت که معماران مسلمان، در تطابق با معارف هستی شناختی مد نظر خود، تلاش می کنند که از مجرای خلق اثری زنده و کمال یافته نقش پرداز حقیقت شوند و معانی وجودی و تکوینی را در قالب صور مناسب و مطلوب بیان کنند.
ملخص الجهاز:
نتیجه گیریبا ابتنای بر آنچه که از سپهر عرفان ابن عربی مستفاد می شود، یک اثر معماری نیز همچون کلیت پدیده های عالم می تواند زنده و ذو مراتب بوده، بساطتی طولی در نظام هستی داشته باشد: از مرتبۀ ماهوی یا باطنی تا نمود بیرونی یا ظاهری.
بلکه در پی خوانشی هر چند مجمل از منابع اندیشۀ اسلامی، چنین به نظر می رسد که این صورت ها متعالی بوده و به بیان دیگر در عالم حقایق و معانی ریشه دارند؛ و این ارتباط به نحوی است که هر صورتی را نمی توان به آن معانی نسبت داد.
5- هستی شناسی در مکتب عرفانی ابن عربی (معماری عالَم) 5-1- مخلوقات الهی در جهت فهم نسبت و ارتباط میان صورت و معنی در نظر ابن عربی، بایسته است بحث را با مسألۀ «وجود»، که از بنیادی ترین مسائل و موضوعات این دستگاه فکری است، آغاز نماییم.
اما اگر در لوای اندیشۀ ابن عربی هر پدیده ای اعم از طبیعی (مخلوق الهی) یا مصنوع (مخلوق انسانی)، هستی خود را از یگانه مبدأ وجود دریافت نموده و در نظام مخروطی عالم، واجد مراتب و ساحات مختلف است؛ یک اثر معماری نیز از این قاعده نمی تواند مستثنی باشد.
در این راستا می توان گفت از آنجا که انسان پرورش یافته با هستی شناسی اسلامی، با بینش طولیِ خود عالم را ذو مراتب دیده و در نگاه وی هر صورتی دارای معنایی است که به عوالم بالا ارتباط پیدا می کند؛ معماری نیز می تواند به صورت زنجیره ای طولی دیده شود که آغازش در عالم ماهیات تعین یافته و سپس در عالم محسوس تجسم عینی پیدا کند.