خلاصة:
با آنکه تقابلی بین سطح معرفت فطری و درک اصول ارزشها نیست، امّا در نگاه اول بین معرفت و تسلیمپذیری تقابل و دوگانگی به چشم میخورد. معرفت حصولی عقلی نیز به جای دوگانگی، زمینهساز تسلیمپذیری است. به حکم عقل بین تقلید و تعقل نیز تقابلی نخواهد بود. بخش عمده این تقابل به دلیل نادیده گرفتن حکم عقل به محدودیتها و خطاهای خویش است که بنمایه نزاعها و در پی آن تنوّع مواجههها را پدید میآورد. این مقاله کوشیده است تا با روش توصیفی- تحلیلی مواجهه برخی از اندیشمندان اشعری، معتزلی و شیعی درباره دوگانگی اندیشهورزی با تسلیمپذیری را بیان و راهحل آنان را در برطرفسازی این چالش نشان دهد. میتوان نتیجه گرفت که ما با طیف وسیعی از نظرات متفاوت پیرامون رویکرد عقل در مواجهه با مباحث دینی و چگونگی استنباط احکام فقهی در اسلام مواجه هستیم. گروهی استفاده از عقل و دلایل عقلی را بهعنوان منبع و خاستگاهی برای وصول به این معارف ضروری میدانند. مکتب کلامی معتزله و شیعه جزء این دسته محسوب میشوند.