ملخص الجهاز:
"آنقدر رفتار یلدا و تلاش ذهنیام برای مدیریت اوضاع به هم ریخته روابطمان افکارم را پراکنده بود که امر به این مهمی را از یاد برده بودم.
» اما خوشحال بودم که یلدا وارد این بحث شده است.
-چرا شما باید سردبیر هفتهنامه دخترا جوان باشید؟ تأکید یلدا روی واژه«جوان»،زیاد بود.
گفتم:«خوب،میخواستی دختران پیر باشند؟!» -نخیر!چرا شما باید سردبیر هفتهنامه دختران جوان باشید؟ این بار تأکید یلدا بر واژه«شما»بود.
-حالا چرا باید برای دختران جوان دو هفتهنامه چاپ کنید؟ -قبلا که گفتم عزیزم!
آخر من چرا باید از گلی مثل تو خسته بشوم؟!» این گونه تعریفهای شوهران از همسرانشان،در هر حالتی کارساز است.
-مگر چند ماه تا انتخابات مانده که شما این قدر نگرانی؟!سه-چهار ماهه کار تمام است.
در تماس تلفنیاش به این نکته اشاره کرد که برای برنخوردن به غیرت بنده،باید اضافه کند که نشریه ویژه بانوان است و عمده تحریریهاش خانمها هستند.
به مرور،حضور یلدا در محل کار جدیدش بیشتر شد و حتی یک روز به من اطلاع داد که به شکل غیر رسمی،از مقام گزارشگری به مسئولیت صفحه ارتقا پیدا کرده و مسئول فعلی صفحه قول داده تا مسئله را با سردبیر مجله مطرح کند و موافقت او را کسب کنند.
چرا که دیگر مشکلات هفتهنامه دختران جوان از دوشم برداشته شده بود و تنها نظارتی محتوایی و راهبردی بر دوشم میماند.
اما هفتهنامه دختران جوان از وزارت ارشاد مجوز گرفت؛و همسر مسئول حامی مالی ما،مدیر مسئول شد و یلدا سردبیر ماند.
چرا که یواش یواش یلدا به خانه میآید و هنوز برای شام کاری نکردهام."