ملخص الجهاز:
انتخاب شطرنج باد براي گنجينهي کلاسيکهاي کن اتفاق ارزشمندي بود که درسي تاريخي در خود داشت اين که اگر نگاهي گذرا به نقدهايي که در سال اکران فيلم نوشته شد بيندازيم و نظرات امروز منتقدان معتبر جهاني و داخلي را در مورد اين فيلم بخوانيم براي چند هزارمين بار به اين نتيجه ي تلخ مي رسيم که باز هم خارجي ها ما را براي خودمان کشف کردند، همان کاري که نيلکسون درباره ي مثنوي انجام داد و فيتز جرالد در مورد خيام و بسياري موارد ديگر، دريغ!
يعني نسخه نويسي، آن جا متوجه شدم اين تابلو فضاي عجيبي دارد که خيلي جلوتر است از فضاي اکسپرسيونيسم آلمان و حتي کشورهاي مشابه و کارهايي مثل دکتر کاليگاري که من فيلمش را هم قبلاً ديده بودم (حدود سال هاي 42 و 43) خيلي شباهت داشت به آن فضاها، اين تابلو درست است که نام و فضاي ظاهري آن استنساخ است، ولي فضايي توطئه آميز دارد، انگار همه دارند توطئه ميکنند و يک کار مرموزي انجام ميدهند تابلوي عجيبي است.
بعد از تايپ من ديدم که اگر بخواهم اين را آماده کنم چون فيلم بدبده را هم ساخته بودم و خيلي هم درگير بوديم با مسائل گروههاي مختلف و از جمله خود هژير داريوش که دبير جشنواره ي کودک بود و بعد شد دبير جشنواره ي تهران.
آيا نظر من درست است و اگر هست اين چه قدر به ديدگاه خود شما برميگردد و چه قدر نقش واقعي زن در آن دوران است، چون به هر حال رسيديم به اين نتيجه که فيلم نتيجه ي يک دو دوتا چهارتا و حساب و کتاب جدي و مبتني بر وضعيت و اوضاع آن زمان است.