ملخص الجهاز:
چهطور شد که آقاي اصلاني شما را براي طراحي صحنه فيلم (شطرنج باد) انتخاب کردند؟ خب ما خيلي با هم صحبت ميکرديم.
به هر حال ايشان به اين يک مقدار از دانشي که من چه در خانواده و چه در دانشگاه آموخته بودم واقف بودند و وقتي خواستند اين فيلم را بسازند ما راجع به موضوع و هدف از ساخت و مسايلي از اين دست با هم حرف زديم البته، حدود 50 سال از اين ماجرا ميگذرد و من نميتوانم کاملاً آن چه در آن گفتگوها مطرح مي شد را بگويم ولي اشراف ايشان به ادبيات کلاسيک ايران، شعر و ادبيات عرفاني ما که قبلاً هم با هم در موردش صحبت کرده بوديم (البته قبلاً با هم کار کرده بوديم) و باعث شد به نقاط مشترک فکري بسياري برسيم حتي قرار بود که در کارهاي ديگرشان ، در سريالي که راجع به سمک عيار ميساختند با هم کار کنيم که کار من نيمه کاره ماند.
با آقاي اصلاني که صحبت کرديم راجع به لوکيشني که قرار بود انتخاب شود، با هم توافق نظر داشتيم و ايشان هم تأييد کردند و علاقهمند بودند به آن ساختمان، ساختمان را قبلاً ميشناختند چيزي نبود که من شخصاً معرفي کرده باشم.