ملخص الجهاز:
آشناييزدايي مولف از روايت معمول آن سال هاي سينماي ايران که قهرمانمحور، ديالوگمحور و سرراست بود، در كنار عدم خودباوري بينندگان در امکان خلق يك اثر استاندارد سينمايي در ايران، که هر حرفه ي آن ظرفيت هاي بياني خود را در فيلم شکوفا کند، احتمال هر خوانشي كه مؤيد خلاقيت مؤلف اثر باشد را از بين بُرد و حتي گروه همراه فيلمساز از بازيگر و فيلمبردار و تهيهكننده در دام اين ناباوري تاييد شده توسط مخاطبين افتادند و يا به جبهه ي آنان پيوستند و يا چون توان دفاع از اثر را نداشتند سکوت پيشه کردند.
اما آن چه براي گوش و چشم بيننده ي «شطرنج باد» نامانوس جلوه ميكند بخش هايي از فرهنگ ايران است كه كشف ناشده مانده و اصلاني در اين فيلم از آن ها غبارروبي كرده، با چيدمان آن ها كنار هم، يك تركيب تحليلي مدرن براي روايت فيلمش تدارك ديده است.
با اين وجود عناصر و تمهاي ايراني مهجور اما حاضر در «شطرنج باد« كم نيستند که به برخي از آن ها فهرستوار اشاره خواهم کرد چرا که مفصل نوشتن از آن ها نيازمند يک تکنگاري چند ده صفحهاي درباره ي اين فيلم و نسبتش با ساير فيلمهاي سينماي ايران قبل و بعد از انقلاب است.
بازسازي تابلوي استنساخ محمودخان ملكالشعرا، به عنوان آغازگر روايت داستاني در فيلم، دومين عنصر ايراني فيلم است كه تا پيش از اين نه زياد ديده شده نه چندان كسي تلاشي براي تحليل اين تابلو از خود نشان داده است.