ملخص الجهاز:
"این نسبت اعتیادآمیز با فضای سایبر و نیز اشارهای متعدد به مصرف دکس(نوعی آمفتامین)نه تنها مسائل متعددی را در رابطه با نسبت بدن،فضای مجازی و ذهنیت طرح میکند،بلکه یادآور رمانی است که اثر علمی تخیلی گذار از جریان علمی تخیلیهای موج نو به علمی تخیلیهای سایبرپانک بود:رمان ناهار لخم اثر ویلیام باروز که اقتباس سینماییاش هم توسط کارگردانی به نام دیوید کراننبرگ صورت گرفت که فیلمهای علمی تخیلیاش به شدت به نگاه سایبرپانکها نزدیک است.
آیا تجربهی رویارویی کاربر اینترنتی با خودهای متکثرش فرایندی متضاد با مرحلهی آیینه است؟یا که شاید این فرو رفتن در قالب هویتهای مختلف هنگام حضور در اینترنت،چیزی نیست جز همان فانتزی بازگشت به حس زهدانی(ماتریس به معنی زهدان نیز هست)که با فراموشی جسم(همهی احساساتمان در هنگام حضور در اینترنت به حس سرانگشتانمان بر صفحه کلید و چشمانمان فرو کاهیده میشود)همراه است:من (i) ی که به چشم (eye) فرو کاهیده شده.
در چنین شاهراههایی،آیا ویراژدهندگان یا عشقسرعتها دست به کنشی سیاسی میزنند؟آیا سایبرپانکها همان عشق تصادفهای رمان تصادف(و فیلم کراننبرگ)اند (به تصویر صفحه مراجعه شود) که رابطههاشان به واسطهی اندامها و محیطی تکنولوژیک نیاز دارد؟در این فانتزی محقق شده،آیا همچنان این ایدئولوژی سرمایهدارانه است که شکل همجواری و معماری درونی پایگاهها و شاهراها را مشخص میکند؟و در نهایت،پرسش سادهای که با پیدایش هر راه بدیل جدیدی مطرح میشود اینکه آیا فضای مجازی فانتزیای است که میتواند فارغ از ایدئولوژی،نقش رهاییبخش داشته باشد؟ اسلاوی ژیژک پرسشهای ما را چنین جمعبندی میکند:عواقب فضای سایبر برای ادیپ(آن سوژهشدگیای28که روانکاوی از آن به عنوان عقدهی ادیپ و زوال آن یاد میکند)چیست؟او معناهای ضمنی سه رویکرد رایج در مورد فضای سایبر را با توجه به همین پرسش بررسی میکند."