ملخص الجهاز:
"3-اگر بپذیریم که خلاقیت به معنای نوآوری و ابداع،به هر صورت که باشد،هنر است،پس این با تقسیمبندی مجعول هنرهای چندگانه و قائل شدن به صفات کاربردی و غیرکاربردی برای هنرها سازگار نیست و تنها صفتی که نمیتوان از آنها جدا ساخت،نو و بدیع بودن است؛یعنی هرگز نمیتوانیم به یک تولید تکراری هنر بگوییم.
توضیح آنکه در یک ساختار سنتی و متصلب فرهنگی و اجتماعی،انباشت انرژی روانی به صورت قهری و سرکوبشده تحقق میپذیرد؛یعنی انسان نه از روی اراده بلکه به ناچار نیروی روانی خود را براساس ضوابط متحجر اجتماع مهار میکند که اینگونه مهار کردن بدون توجه به عواقب بعدی آن،میتواند به جهتگیری مخرب نیروهای واپسزدهی روانی منجر گردد.
اما نقد رایج هنری غالبا اسیر دو گرایش است،یا بر اساس علاقهها و منافع صاحبان قدرت است که به صورت حامیان هنر ظاهر میشوند و منتقدان حرفهای را به استخدام خویش درمیآورند و وسایل ارتباط جمعی و تریبونهای عمومی را نیز به خدمت میگیرند تا هنرمندانی را که همسو با اهداف خود میبینند مطرح و معرفی کنند و سایرین را تخطئه و از میدان خارج سازند و یا اینکه شاهد فعالیت منتقدانی هستیم که گرچه مستقل از ارباب قدرت عمل میکنند،ولی اغلب براساس احساسات و سلیقههای شخصی و به دور از تحلیل علمی به نقد آثار هنری میپردازند.
براساس تعریفی که پیشتر برای هنر در ارتباط با «ارادهی تحولطلبانه»بیان شد،در هر انسان زمینهی خلاقیت وجود دارد ولی این اراده باید با پشتوانه و اتکا به نیروی روانی انباشتهشده و سرشاری که حاصل مهار خواسته1یا ناخواسته2ی تمایلات غریزی و همچنین شناخت و تجلی یافتن آن در تظاهرات بیرونی،یعنی صورت خلاقهی خود است،تحقق یابد."