خلاصة:
کنایه یکی از عناصر چهارگانه علم بیان است که نقش مهمّی در زیبا آفرینی کلام و تصویرسازی هنری دارد. اوج زیبایی کنایه همانند هر تصویر خیالی دیگر در تازگی آن است. برخی از کنایهها به دلیل استفادۀ بیش از حد در شمار کنایههای قاموسی در آمدهاند و زیبایی و خیال انگیزی چندانی ندارند. در شعر شاملو هم کنایههای قاموسی وجود دارد و هم کنایههای ابداعی. او گاهی در معنی و مفهوم برخی کنایات قاموسی تصرف کرده و متناسب با بافت و زمینۀ شعر، معنایی غیر از معنای قاموسی آن را اراده نموده است. در این مقاله که بر روی تمام اشعار شاملو صورت گرفته کنایات شعر وی استخراج و به سه دسته: 1-کنایات قاموسی 2- کنایات زبانی(مردمی) 3- کنایات ابداعی تقسیم بندی و به نوآوریها و ابداعات او در این خصوص اشاره شده است.
ملخص الجهاز:
بررسی کنایه در شعر احمد شاملو از منظر زیباشناسی و نوآوری در کنایات پریسا خویشتندار 1 چکیده کنایه یکی از عناصر چهارگانه علم بیان است که نقش مهمّی در زیبا آفرینی کلام و تصویرسازی هنری دارد.
در کلام عادی، هر لفظ بر یک معنی دلالت دارد؛ اما در کنایه، به سبب دو بعدی بودن، لفظ بار معنایی دوگانه دارد، زیرا کار دو لفظ را میکند» (وحیدیان کامیار،1375: 65) در شعر «سرود برای مردی که خودش را کشته است» کنایههای «شانه بالا انداختن» و «سر به زیر افکندن» دو بعد دارند همراه با ایجازی زیبا.
همانند کنایه «زردرویی بردن» که دلالت بر«احساس شرمندگی کردن» دارد: و تشریفات سخت در خور بود: صف سربازان بود با آرایش خاموش پیادهگان سرد شطرنج، و شکوه پرچم رنگین رقص و داردار شیپور و رپ رپهی فرصت سوز طبل تا هابیل از شنیدن زاریی خویش زردروئی نبرد (شاملو،1389: 874) ابداع و تقلید در کنایات کنایههای به کار رفته در شعر شاملو را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: 1- کنایات قاموسی2 – کنایات زبانی (مردمی) 3 - کنایات ابداعی کنایات قاموسی منظور از کنایههای قاموسی کنایاتی است که در فرهنگ لغت وجود دارد و ذهن به محض شنیدن آنها، از معنای حقیقی به معنای مجازی و هنری منتقل میشود.
« طبیعی است که کنایه وقتی ابداعی باشد و در زبان سابقه نداشته باشد و شناخته نشده باشد و واسطههای میان معنی اولیه و معنی منظور و نهایی آن متعدد باشد، شعر را بیشتر از استعاره مبهم میکند» (پور نامداریان، 1381: 200) البته گاهی خود شاعر توضیحی در مورد کنایات اشعارش میدهد: زندگی خاموشی و نشخوار بود و گور زاد ظلمتها بودن (اگر سر آن نداشتی که به آتش قرابینه روشن شوی!) (شاملو،1389: 707) «قرابینه، لحن قدیمی کارابین است به معنی تفنگ.