خلاصة:
هرچند خسرو پرویز، شخصیتی کاملاً تاریخی و شناخته شده است، از همان آغاز، به خاطر زندگی اشرافی و پرشکوهش، دستمایهای برای قصهپردازی افسانهسازان گردید، حتی در متون تاریخی پس از اسلام، روایتهای متعددی میتوان یافت که سعی کردهاند، از خسرو شخصیتی فراواقعی بسازند. با وجود این، به مرور زمان، شخصیت خسرو در متون غنایی، کمرنگ شده است. گرچه در منظومۀ خسرو و شیرین نظامی، خسرو، نقشی اساسی برعهده گرفته است، اما پس از نظامی، در آثار شعرایی چون امیرخسرو دهلوی، عارف اردبیلی، سلیمی جرونی، هاتفی، وحشی بافقی و دیگران، این فرهاد است که آرام آرام، نقش و جایگاه خسرو را تصاحب میکند. در این میان، در منظومۀ فرهادنامۀ عارف اردبیلی، فرهاد، چهرۀ دیگری از خسروپرویز است و چنین تصوری از فرهاد، مورد قبول عام جامعه قرارنگرفته است. از همین رو، به نظر میرسد که با گذشت زمان، از یکسو از محبوبیت خسروپرویز -پادشاهی که بنابر برخی روایات تاریخی، نامۀ پیامبر را پاره کرده- کاسته شده است و از دیگر سو، فرهاد که چون مجنون، نمایندۀ گفتمان عشق آرمانی و مقدس است و تناسب بیشتری با جامعۀ ایران پس از اسلام داشته، جایگزین خسرو گشته است. بنابراین، در این مجمل برآنیم تا با اشاره به منظومههایی که به تقلید از خسرو و شیرین نظامی سروده شده است، روند حذف تدریجی خسروپرویز از این حکایت را نشان دهیم.
ملخص الجهاز:
گرچه در منظومۀ خسرو و شیرین نظامی، خسرو، نقشی اساسی برعهده گرفته است، اما پس از نظامی، در آثار شعرایی چون امیرخسرو دهلوی، عارف اردبیلی، سلیمی جرونی، هاتفی، وحشی بافقی و دیگران، این فرهاد است که آرام آرام، نقش و جایگاه خسرو را تصاحب میکند.
از همین رو، به نظر میرسد که با گذشت زمان، از یکسو از محبوبیت خسروپرویز -پادشاهی که بنابر برخی روایات تاریخی، نامۀ پیامبر را پاره کرده- کاسته شده است و از دیگر سو، فرهاد که چون مجنون، نمایندۀ گفتمان عشق آرمانی و مقدس است و تناسب بیشتری با جامعۀ ایران پس از اسلام داشته، جایگزین خسرو گشته است.
چنان که پیشتر اشاره شد، بنا به روایت نظامی، تولد خسرو، در هالۀ از تقدس رخ دادهاست: به چندین نذر و قربانش خداوند نرینه داد فرزندی، چه فرزند گرامی دُری از دریای شاهی چراغی روشن از نور الهی (نظامی،1388: 34) از تولد او که بگذریم، در داستان نظامی، نه تنها خبری از دسیسۀ خسرو برای تصاحب ملک پدر نیست، بلکه برخلاف روایتهای تاریخی، خسرو پرویز تبدیل به پادشاه عادلی شدهاست که آن گاه که بر تخت نشسته، مردم، خاطرۀ عدل نوشروان را از یاد بردهاند: ز بس کافتادگان را داد می داد جهان را عدل نوشروان شد از یاد (همان: 93) پایان کار خسرو پرویز، در منظومۀ خسرو و شیرین نیز، با دیگر متون متفاوت است.
فرهاد عارف اردبیلی را میتوان جلوۀ دیگری از خسروپرویز دانست که در داستانهای دیگر تکرار نشده است؛ چرا که گفتمان غالب جامعۀ اسلامی چنین شخصیتی را به عنوان عاشق راستین برنمیتابیده است، اما به هر رو، این داستان نیز کوششی بوده است در روند حذف تدریجی خسرو پرویز، و گفتمانی که او نمایندۀ آن است.