خلاصة:
ادب اعتراض، مقولهای از ادبیات است که طی آن هنرمند به منظور بیان مشکلات جامعه و روشنگری و آگاهی بخشی، نارضایتی خود را از وضع موجود ابراز میدارد. شاعران متعهد، به واسطۀ رسالت و مسئولیتی که بر دوش خود احساس میکنند، نسبت به نابهنجاریهای گوناگونی که به ویژه در ساختار اجتماعی و سیاسی میبینند، واکنش نشان میدهند. در ادبیات سنتی شاعرانی نظیر ناصرخسرو، سنایی، سعدی و حافظ و عبید زاکانی برای تحقق آرمانهایشان، اشعاری گاه صریح و روشن و گاه در لفافه و سربسته با ابزارهایی چون، رمز، کنایه، پندواندرز، هجو و طنز عرضه کردند. انقلاب مشروطه و کودتای 28 مرداد و حتی ادبیات هشت سال دفاع مقدس، مهمترین ادواری هستند که شاعرانی معترض و آتشین سخن در دامان خویش پروراندهاند. قیصر امینپور یکی از شاعرانی است که با وجود شخصیت صلحجو و آرامشطلبی که دارد، ابعاد گوناگون اعتراضات اجتماعی، مذهبی، سیاسی و حتی فلسفی در آثار وی دیده میشود. قیصر، شاعری عدالتخواه است و روحیۀ اعتراضی و عدالتخواۀ او در اغلب آثارش به چشم میخورد. وی از «من» شخصی میگذرد و به «من» جهانی میرسد و به این ترتیب ابعاد گوناگون اعتراض را به تصویر میکشد. سه محور بنیادین اعتراض در شعر قیصر، شامل استکبارستیزی و اندیشههای ضد جنگ شاعر در قالب اعتراضات سیاسی؛ افکار پرسشگرایانه پیرامون نظام هستی، در قالب اعتراضات فلسفی؛ و نکوهش نابهنجاریهایی گوناگون اجتماع در قالب اعتراضات اجتماعی است. قیصر در قلمرو اعتراض شاعری میانهرو است. با این حال «چراها» و «دردها» در آثار قیصر بیانگر دغدغۀ ویژۀ او نسبت به جامعۀ پیرامون خود است که این مقاله، به این بخش از اندیشههای قیصر اختصاص یافته است.
ملخص الجهاز:
اعتراض اجتماعی در شعر قیصر امینپور صادق فلاحی 1 چکیده ادب اعتراض، مقولهای از ادبیات است که طی آن هنرمند به منظور بیان مشکلات جامعه و روشنگری و آگاهی بخشی، نارضایتی خود را از وضع موجود ابراز میدارد.
دغدغهها و نگرانیهای چند سویۀ شاعر در آثار او تا اندازهای است که واژۀ «درد» به عبارتی کلیدی در سخنان وی بدل شده است: «قوم و خویش من همه از قبیلۀ غمند عشق خواهر من است درد هم برادرم» (دستور زبان عشق: 38) برای آگاهی از کیفیت اعتراض در شعر قیصر امین پور، نخست باید خطوط کلی شخصیت شاعر را دانست که از سه محور تشکیل شده است: خط فکری، خط مذهبی و بعد عاطفی.
با این حال، شعر قیصر خالی از افکار سیاسی نیست و شاعر مخالفتهای خود را با نابسامانیهای خارج از دایرۀ نظام نشان داده است.
بنیادیترین دغدغههای اجتماعی قیصر بر اساس اشعار مذکور و سایر آثار وی از این قرار است: فقدان عشق قیصر نگاهی عاشقانه به عالم هستی دارد و از رویگردانی مردم زمانه از نگرش مبتنی بر عشق بیزار است: «در شهر شما باری اگر عشق فروشی است هم غیرت آبادی ما را نفروشید» (دستور زبان عشق: 66) در چنین جامعهای که بیماریِ عقل حاکمیت دارد، کسی در پی چراغ هدایتگر عشق نیست و داغ عشق خریداری ندارد و آن را جز در سینۀ شقایق نمیتوان یافت: «دلهای خویش را به گواۀ گرفتهایم اما در این زمانه خریدار داغ کو؟» (گلها همه آفتابگردانند: 178) دامنۀ اعتراض قیصر به بی دردی و بی عشقی مردمان دامن خواص را هم گرفته است.