خلاصة:
شاعران پارسیسرا از ابتدای پیدایش شعر، از ظرفیّتهای گوناگون زبان و الفاظ برای کشف مضامین تازه و بکر بهره بردهاند. با وجود پژوهشهای متعدّدی که در این باره انجام شدهاست، واژههایی وجود دارند که علیرغم داشتن بسامد بالا و نقش قابل تأمّل آنها در پهنهی ادب فارسی، تاکنون تحقیق و پژوهشی دربارهی آن واژهها صورت نگرفتهاست. واژهی «اسپند» از جملهی آن واژههاست. پژوهش حاضر سیر تحوّل و تطوّر معنایی این مضمون را از ابتدای پیدایش شعر فارسی، (قرن سوم) تا سدهی حاضر مطالعه کردهاست. حاصل پژوهش نشان میدهد که در شعرِ سبک خراسانی و عراقی، مضمونهای ابداع شده تنوّع چندانی ندارد و می شود آنها را در چند مؤلّفهی کلّی دستهبندی کرد: مثل دفع چشم زخم، تشبیه به خال، تشبیه به مردمکِ چشم و...؛ امّا با ظهور سبک هندی و ظهور شاعران نازکخیال این سبک، این واژه چنان مورد توجّه قرار میگیرد که از آثار این سبک، میتوان صدها بیت دربارهی اسپند به دست آورد. به گونهای که گاه، این کلمه در قالب ردیف اسمی نیز به کار برده شدهاست. با وجود آنکه این واژه در شعر معاصر نیز ظهور و بروز دارد، امّا از نظر مضمون، تنوّع چندانی ندارد و بیشتر همان مضامینی است که در دو سبک خراسانی و عراقی کاربرد داشتهاست.
Since the primarily emersion of poetry Persian poets have been assisted with the help of various capacities of language and the words in order to discover new and original notions. Despite many researches conducted, there are still some noteworthy frequently-used words in Persian literature that haven't yet been the subject of any research. Espand (or Wild Rue) is one of them. The present research is to study the evolutionary and developmental areas of meaning of the word since preliminary stages of Persian poetry, i.e. the third century, up to the present. The results reveal that Khorasani and Iraqi styles of poetry didn't have acceptable diversity of introducing new notions, and they were classified in some general motifs as averting a whammy, analogy for the nevus, analogy for the pupil of eye, etc. However, with the advent of Indian style and the rise of meticulously visionary poets, this word has been widely used in such a way that hundreds of lines could be obtained through the works composed in this style. In some way, this word occasionally has been used as substantive model. Despite emersion and exercise of this word in contemporary poetry, it doesn't vary significantly and are almost the same as in both Khorasani and Iraqi styles.
ملخص الجهاز:
« )طاهري، ١٣٨٢: ٢٠٣( از اين واژه کلمات ديگري نيز درست شده و مورد استفاده قرار گرف ته است که از آن 193 جمله ميتوان به سپن دان )دانه ي اسپن د(، همين طور سپن دي، آن که براي دف ع چشم زخم ، سپن د يا اسفن ددانه ميسوزاند.
اين مضمون نيز گاهي مورد توجه قرار گرف ته 198 و از زبان شاع ران مختلفي بيان شده است : دل داغ تو دارد ارنه بفروختمي در ديده تويي وگرنه ميدوختمي دل من زل توست ورنه روزي صدبار در پيش تو چون سپن د ميسوختمي )ابوسعيد ابوالخير، ١٣٨٤: ٧٩( آتش اندر زن به گرگان چون سپن د زآنکه آن گرگان ، ع دو يوسفن د )مولانا، ١٣٧١: ١٢٧/ ٢( هر که در دل چون سپن دان دانه ي کين تو داشت زان سپن دان دانه ي خود ديد بر آتش سپن د )سوزني، ١٣٣٧: قصايد، ص ١٥٢( اين بيت ميتواند همين موضوع را اثبات کن د که گاه گاه در شعر ف ارسي اسپن د به ع ن وان مطلق مواد سوختن ي به کار گرف ته شده است .