خلاصة:
طبیعت و گرایش به نباتات از دیرباز در فرهنگ ایران زمین از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است این گرایش در انواع ادبیات فارسی از جمله غنایی، تعلیمی، عرفانی و ...به عنوان یکی از شاخه های بارز این فرهنگ به خوبی مشهود است به طوری که حتی می توان بر این مدعا بود که طبیعت گرایی یکی از بن مایه های اصلی و شاخص در زمینه های مختلف ادبیات کهن فارسی است از این رو درختان از کارآمدترین عناصر بیان این مدعا هستند. حضور درختان با توجه به کاربردشان، شکل ظاهری و دیدگاه خاص هر شاعر نسبت به آنها قابل تامل است. این حضورگاه نماد استواری و بلندقامتی، زیبایی و عشوه گری بوده و نیز گاهی جنبه ی کاربردی تمثیلی، استعاری و یا تشبیهی داشته وحتی در برخی از موارد نیز با توجه به موقعیت فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی شاعر، مفهومی آرکائیسمی (کهن الگو) و یا حتی اید ئولوژیکی پیدا کرده است؛ از این رو این مقاله به بررسی جایگاه درخت در دیوان غزلیات حافظ شیرازی و دیوان غزلیات خواجوی کرمانی و مقایسه این کاربرد ها می پردازد.
ملخص الجهاز:
ک. خرمشاهی،1372: 319) درکشف الاسرارآمده است که: «حضرت رسول در شب معراج آن را دید که برآن نور عظیم میدرخشید» (میبدی، 1371، 5/ 492 [%%ابتدای جدول%%ســـایۀ طوبــی و دلجویی حور و لب حـــوض, بـــــه هوای ســـرکـــوی تـــو بــرفت از یادم , (حافظ،1378: 206) خواجو گوید: قدت را رشک طوبی میتوان گفت, رخت را بـــاغ رضـــوان مـــیتــــوان یــافـت , (خواجو، 1369: 197) منــــت سدره و طــــوبی ز پــــی سایه مکش, که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست , (حافظ: 53) %%انتهای جدول%%] سرو، سرو روان: استعاره از معشوق درختان دنیوی و اخروی در دیوان غزلیات حافظ و خواجو عبارتند از درخت سیب، درخت انگور، البته خواجوی کرمانی نیز همچون شاعر بزرگ حماسهسرای توس حکیم فردوسی از درخت سرو به خوبی در تصویرگریهای قیامت استفاده کرده است: [%%ابتدای جدول%%آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست, جنّت فراز سرو قیامت قیام اوست , (خواجوی کرمانی: 197) %%انتهای جدول%%] در شاهنامۀ فردوسی سرو درختی است بهشتی، در جهان ادبیات درخت سرو از جمله درختان بیثمر دنیوی و اخروی است سرو رمز جاودانگی و نامیرایی است.
سرو ازجمله درختان همیشه سبز و زینتی است گیاهان زینتی: «گیاهانی که برای شاخساره، گل یا میوهشان مورد استفاده قرار میگیرند گیاهان زینتی نامیده میشوند» (اصول باغبانی،69:1381) از دیرباز در ادبیات کلاسیک مرسوم بوده که شاعران قد و قامت معشوق و پهلوانان را از لحاظ بلندی به سرو همانند میکردهاند به طوری که استفاده از این واژه در میان شاعران قبل از حافظ و خواجو نیز رواج داشته است؛ مثلأ فردوسی شاعر پرآوازه و حماسه سرای قرن پنجم در شاهنامه بارها ازاین توصیف معشوق به سرو استفاده کرده همانند توصیف گشتاسپ در این بیت: [%%ابتدای جدول%%چو دستور آموزگـــاران بدید, هم اندر زمان پیش قیصر دوید که مردی گزین کرد از انجمن, ببالای سرو سهــــی در چمن , (فردوسی،1374،ج3 : 23) %%انتهای جدول%%] جایگاه درختان بهشتی در دیوان غزلیات حافظ هم در معنای مقام والای انسان است که روحش از عالم بالاست و هم اشاره به سایۀ فراوان این درختان است.