خلاصة:
یکی از راههای شناخت باورها و عقاید هر ملتی، بررسی نمادها و نهادهای اسطورهای آن ملتها است که از ژرفای ذهن و ضمیرشان سرچشمه گرفته و در تاریخ و هنر و ادبیات آنان جاری و باقی گشتهاند. از مهمترین راههای بقای اساطیر کهن میتوان به تغییر شکل یافتن آنان به صورت قصهها و داستانهای عامیانه اشاره نمود که با کارکرد فرهنگی خود به حیات انگارههای اساطیری به عنوان پیکرهای زنده و پویا مددرسان هستند. معنی واژههای اسطوره و افسانه در ایران و جهان اغلب با هم درهم آمیختهشدهاند. قصه صورت تضعیفشده مضمونی قویتر یعنی اسطوره است، آن هنگام که اسطوره در مرحلهای از تاریخ خود، با از دست دادن بخشی از تقدسش به شکل قصه و داستانهایی که دوره به دوره محل انعکاس اندیشههای گوناگون، کلمات جدید، آیینها و مناسک و آداب تازهتر میشوند، چهره بدل مینماید. مطالعه این داستانها در ژرفساخت، ما را با بستر اسطورهای این افسانهها آشنا میسازد. افسانههای آذربایجان از جنبه برخورداری از نمونهها برای انگاره پیکر گردانی از غنای قابلتوجهی برخوردارند چنانچه پژوهش حاضر بر مینماید در افسانههای آذربایجان انواع پیکر گردانیها، پیکر گردانی انسان به حیوان و انسان به انسان و انسان به گیاه و جماد و بالعکس و نیز استحالههای دیو و پری و دیگر موجودات عجیب و افسانهای بهخوبی قابل مشاهده است.
One of the ways of recognizing beliefs of any nation is examine the mythical symbols and institutes of those nations which have originated from their minds and inners and have been remained in their history, art and literature. Of the most important ways to survive ancient myths it could mention to their transformation as folkloric stories that by their cultural functions help lives of mythical figures as a vivid and dynamic body. That is the words of myth and fiction in Iran and the words are mixed together. The story is a weaken form of stronger concept, i.e. myth. When myth in part of its history, by losing part of its holiness as stories that in each period become the place for reflection of several thoughts, new words, customs and rituals and transform itself. Reading these stories introduce us with the mythical bed of these fictions deeply. Azeri myths from the aspect of having samples to body transformation figures have rich wealth, as the present research indicates in Azeri myths several kinds of body transformation, human to animal body transformation and human to human and human to plants and reversely and demon and fairy transmutation and other strange organisms and myths are observable well.
ملخص الجهاز:
افسانه هايآذربايجان ازجنبه برخوردارياز نمونه هابراي انگاره پيکرگرداني از غناي قابل توجهي برخوردارندچنانچه پژوهش حاضر بر مينمايد در افسانه هاي آذربايجان انواع پيکرگردانيها،پيکرگرداني انسان به حيوان وانسان به انسان وانسان به گياه وجمادوبالعکس ونيزاستحاله هايديووپريوديگرموجودات عجيب وافسانه اي به خوبي قابل مشاهده است .
اين مقاله بر آن است تاباپاسخ دادن به اين سؤال که آياافسانه هايآذربايجان ، مفاهيم اسطوره ايرادردل خودمحفوظ داشته انديانه ودرصورت حفظ اکنون به چه صورتيقابل مشاهده اند،به شکل مدون ،نموداين باوراساطيريراهمراه باذکرنمونه ازجامعه آماريپژوهش ارائه نمايدتاازاين رهگذرنشان دهدکه اسطوره هادرقالب داستان هاوفولکلورهمچنان به حيات خودادامه ميدهند.
پيشينه پژوهش اگرچه افسانه هايعاميانه شالوده واساس پژوهش هايزياديبوده اندامادرزمينه مورد بحث مقاله حاضر،هيچ پژوهش مستقليمشاهده نگرديدوافسانه هايآذربايجان تاکنون از اين منظر چندان مورد مداقه و پژوهش قرارنگرفته اند؛امامقاله هايمستقليبامحوريت افسانه هايآذربايجان به رشته تحريردرآمده اندکه ازآن جمله ميتوان به عناصرافسانه هاي عاميانه آذربايجان از حميد سفيدگ اشاره نمود که در آن با ذکر تعاريفي از فولکلور به تاريخچه افسانه ومطالعات افسانه هادرآذربايجان اشاره گرديده است .
(محجوب ،١٣٨٣:١٢٢)به همان اندازه که اساطيرازمفاهيم پايه اي داستان هاي عاميانه هستند،درارتباطيدوسويه داستان هايعاميانه سبب بقاياساطير درادواربعديبوده اندزيرا«يکيازشيوه هايادامه حيات اساطيرتغييريافتن آنهابه صورت قصه وداستان به ويژه قصه هايعاميانه »(افشاري،١٣٨٧:٤٣)وگرايش آدميان به استفاده از خردگذشتگان وانتقال آن به آيندگان (بتلهايم ،١٣٨١:٣٠)بوده است .
درداستان هايعاميانه آذربايجان پيکرگردانيمعمولابرايقهرمان قصه که اغلب شاهزاده يا کچل است اتفاق ميافتد يا براي ياريگر قهرمان داستان اعم از حيوانات يا انسان ها.
پيکرگرداني در افسانه هاي آذربايجان اغلب بدين شکل است که افراد بيدخالت عناصر جادوييازقبيل وردودعابه جلدحيوان ،گياه ياشيءدرميآيندودرمواقع دلخواه ازجلد خود خارج شده و به شکل اوليه خودبازميگردند.