خلاصة:
سید جمالالدین اسدآبادی از تاثیرگذارترین مصلحان معاصر جهان اسلام است. وسعتنظر او در فهم وضعیت جهان اسلام باعث شد که او در پاسخ به سؤال اصلی جامعه اسلامی در برخورد با غرب یعنی: چگونگی راهیابی به عصر جدید با حفظ هویت اسلامی، سعی نماید تا پاسخ و راه سومی را در میان دو راه متفکران همعصر خویش یعنی سنتگرایان و نوگرایان، ارائه نماید. در این راستا، پژوهش حاضر، این موضوع را با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار داده و نتایج حاکی از آن است که ابتکار اصلی سید جمال در این راه، تفکیک بین مفهوم «دین» و «سنّت» از سویی و تفکیک بین مفهوم «فرهنگ» و «علوم و تکنولوژی» غربی از سوی دیگر بود. او سعی داشت تا از این طریق مانع سنتگرایان و سلفیها را از سر راه اصلاحات خود بردارد، بدون آنکه محکوم به بدعت و غربزدگی شود و از سویی دیگر با حفظ هویت اسلامی و مرجعیت دین، راه سومی بین این دو راه برای ورود به عصر جدید برای جوامع اسلامی بگشاید.
Seyed Jamal ed-Din Asad Abadi is one of the most influential contemporary reformists in the Muslim world. In answering the main question of the Islamic world in encounter with the west on how to enter the new age in addition to maintaining Islamic identity, his broad view in understanding the status of the Muslim world led him attempt to choose a third way between the dilemma of either modernity or tradition at issue for his contemporary thinkers. In this regard, the present study reviewed this subject using a descriptive-analytical method and the results indicated that the main creativity of Seyed Jamal was to distinguish between the concepts of “religion” and “tradition” on the one hand, and “culture” and technology” on the other hand. He attempted to remove the obstacle of traditionalism and Salafism from his way without being condemned to heresy (Bid’ah) and westernization. Moreover, he tried to sustain Islamic identity and religious authority and open a new third way between modernity and tradition for the Islamic societies to enter the new age.
ملخص الجهاز:
وسعت نظر او در فهم وضعيت جهان اسلام باعث شد که او در پاسخ به سؤال اصلي جامعه اسلامي در برخورد با غرب يعني: چگونگي راهيابي به عصر جديد با حفظ هويت اسلامي، سعي نمايد تا پاسخ و راه سومي را در ميان دو راه متفکران هم عصر خويش يعني سنت گرايان و نوگرايان ، ارائه نمايد.
همين وسعت ديد او باعث شده است که او در پاسخ به سؤال اصلي جامعه اسلامي در برخورد با غرب يعني: چگونگي راه يابي به عصر جديد با حفظ هويت اسلامي، سعي نمايد تا پاسخ و راه سومي را در ميان دو پاسخ و راه متفکران هم عصر خويش يعني سنت گرايان و نوگرايان ، در حل اين مسئله ارائه و ايجاد نمايد.
به همين منظور، ابتدا، در آغاز براي ورود به بحث اصلي ناچاريم از نظر تاريخي اندکي به عقب برگرديم و ضمن مروري اجمالي بر تاريخ نخستين مواجهه مسلمانان و جوامع اسلامي در عصر جديد، با آنچه امروز آن را «غرب » ميناميم ، به شکل گيري مفاهيم «انحطاط »، «اصلاح » و مفاهيم مرتبط بپردازيم ، تا از اين طريق بتوانيم مروري بر تلاش سيد جمال در ايجاد آنچه در اين پژوهش آن را «راه سوم » ميناميم ، داشته باشيم .
از آنجا که سيد جمال بيش از آنکه يک انديشمند در معناي خاص آن باشد، بيشتر يک سياست مدار و مرد عمل بود، سعي نمود١ تا با وام گرفتن مفاهيم و عناصر موجود در افکار و انديشه هاي سرسيد احمد و منتقدان سنت گراي او، مجموعه اي عمل گرايانه از انديشه و تفکر را در ارائه راه حل براي مشکل «انحطاط » با توجه به زمينه هاي سياسي و اجتماعي آن روز جهان اسلام ارائه نمايد.