خلاصة:
در زبان و ادب فارسی صنعت تجرید را به «خطاب النّفس» تعبیر و تعریف میکنند و در زبان و ادبعربی ضمن تأکید بر انتزاع موصوف دوم از موصوف اول که عبارت است از انتزاع شخصیّت خیالی از شخصیّت واقعی، صورتهایی بیش از صورت خطابالنّفس از صنعت تجرید بدست میدهند.
هدف این مقاله آن است که نشان بدهد: اوّلاً؛ میتوان در طرح موضوع شیوهای مناسبتر برگزید؛ ثانیاً؛ در زبان و ادب فارسی، تجرید منحصر به خطابالنّفس نیست.
Abstraction figure in Persian language and literature is defined as khetab-o-nafs and in Arabic language and literature while emphasizing abstraction of the second substantive from the first substantive, nomely : Abstraction of imaginary character from the real character, much more phases of khetab-o-nafs are presented than that of the abstraction figure. The purpose of this essay is to show: firstly, that one can choose a more efficient plan in presenting the subject mother . secondly , Abstraction is not limited to khetab-o-nafs in Persian language and literature.
ملخص الجهاز:
به تجريد سخن در ميان آمده است : در کتاب هاي تأليف شده به زبان عربي مثل «التلخيص في علوم البلاغه » و «الايضاح في علوم البلاغه » نوشته ي «خطيب قزويني » -(درگذشته ٧٣٩ق ) و آثار تفتــازاني (٧٢٢-٧٩١ يا ٧٩٧ ق ) مثل «المطول » و«شرح المختصر»، با تفصيلي نسبي، و در آثار بلاغي نوشته شده به زبان ١استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال فارسي، آن هم آثار متأخّران ، مثل «دررالادب » نوشته ي «عبدالحسين ناشر» (حسام العلماء آق اولي ) و«هنجار گفتار»، «تأليف «نصرالله تقوي » به اختصار،وبااين تعريف و تفسيرکه : تجريد، خطاب النّفس است و شاعر خود را مخاطب قرار ميدهدو بدين سان با خود سخن مي گويد، مثل اين بيت : حافظا،در کنج فقرو خلوت شب هاي تار گر بود وردت دعاو درس قرآن غم مخور(١) شايد بتوان گفت ، شکل هاي صنعت تجريد در زبان و ادب عربي گوناگون تر از شکل ها و صورت هاي اين صنعت در زبان و ادب فارسي است ، اما به هر حال دامنه ي آن در زبان و ادب فارسي هم ، محدود به خطاب النّفس نيست .
بخش اول : طرح سنّتي مسأله بر طبق طرح سنّتي و تعريف متعارف و شناخته شده ي صنعت تجريد در زبان و ادب فارسي، اين صنعت چنانکه اشارت رفت ، منحصر است به خطاب النّفس و در زبان و ادب عربي با تأکيد بر اصل انتزاع شخصيت دوم از شخصيت اول يا تجريد موصوف دوم از موصوف اول (= متنزع منه ) براساس صفتي مشترک و با هدف مبالغه در اتّصاف موصوف نخستين به صفت مشترک، شيوه هايي گوناگون از اين صنعت بدست مي دهند.