خلاصة:
چکیدة مقاله یکی از مسائل فلسفی که وارد فلسفه اسلام شده است و معرکه آراء میان فلاسفه اسلامی واقع شده است. مسأله اتحاد عاقل و معقول است ابن سینا از چهره های بارز مخالفین اتحاد عاقل و معقول هستند و مرحوم فارابی و صدرالمتألهین از چهره های برجسته و مدافع این اتحاد می باشند، مرحوم آخوند نه تنها در مقام استدلال و برهانی کردن اتحاد عقل و عاقل و معقول برآمده است، بلکه اثبات می کند که جمیع صور ادراکی اعم از صور حسی یا خیالی یا عقلی، با مدرکشان متحد هستند.این مقاله سعی در مروری بر استدلال و آراء و نظریات این دو فیلسوف برجسته اسلامی دارد.چکیدة مقاله یکی از مسائل فلسفی که وارد فلسفه اسلام شده است و معرکه آراء میان فلاسفه اسلامی واقع شده است. مسأله اتحاد عاقل و معقول است ابن سینا از چهره های بارز مخالفین اتحاد عاقل و معقول هستند و مرحوم فارابی و صدرالمتألهین از چهره های برجسته و مدافع این اتحاد می باشند، مرحوم آخوند نه تنها در مقام استدلال و برهانی کردن اتحاد عقل و عاقل و معقول برآمده است، بلکه اثبات می کند که جمیع صور ادراکی اعم از صور حسی یا خیالی یا عقلی، با مدرکشان متحد هستند.این مقاله سعی در مروری بر استدلال و آراء و نظریات این دو فیلسوف برجسته اسلامی دارد.
One of the philosophical matters incorporated into philosophy of Islam and has become differential opinions of the Islamic philosophers is unity of the intelligent and the intelligible. Avicenna is one of the outstanding figures among those who stand against unity of the intelligent and the intelligible. The late Farabi and Mullasadra, as salient personalities, are among those who stand by the unity. The late Akhund not only argued and deduced unity of intelligence, intelligent and intelligible, but also he substantiated that all perceptive forms including sensual, imaginary or rational forms are unified with their exhibits. This article tries to reconsider argument, opinions and votes of these two prominent Islamic philosophers.
ملخص الجهاز:
(صدرالمتألهين ، ١٩٨١، ٣١٢/٣) گرچه ملاصدرا تنها کسي نيست که قائل به اتحاد عاقل و معقول است ، ولي آنچه سبب شده است که در اين زمينه برجسته شود، دفاع و اثبات او نسبت به اتحاد جميع ادراکات با فاعل ادراک بوده است ، زيرا ايشان بخلاف مشاء که فقط قائل به تجرد صور عقلي مي باشند، جميع صور ادراکي اعم از حسي و خيالي و همي و عقلي را مجرد مي دانند و ثابت مي کنند که جميع اين صور با فاعل ادراکيشان اتحاد دارند بنابراين نوآوري و ويژگي ايشان در اتحاد عاقل و معقول منحصر نمي شود بلکه اتحاد حاس و محسوس و متخيل و تخيل را نيز شامل مي شود.
مرحوم صدرالمتألهين در مورد نفس و قواي آن تصوير بديعي دارد که مطابق آن قواي نفس جداي از نفس نيستند بلکه از مراتب و شئون او هستند، نفس هم چون يک ذات واحد است که داراي جنبه هاي متعدد است ، همان طور که در مبادي تصديقي قبل گفته شد نفس انساني از ابتداي امر يک جوهر کامل تام التحصيل آنچنان که مشاء ميپنداشتند نميباشد، بلکه دائما در حال طي سير استکمالي است و توسط اين سير استکمالي کمالاتي را کسب ميکند که مرهون اتحاد او با صور ادراکي ميباشد يعني نفس در مرتبه حس به منزله ماده حسي و در مرتبه خيال به منزله ماده نسبت به صور خيالي، و در مرتبه عقل به منزله ماده براي صور عقلي است .