خلاصة:
گرایشهای صوفیانه در تاریخ عرفانی همواره وجود داشتهاست. اما ماهیّت و نسبت این گرایشها با ساختار سیاسی و دینی متفاوت بوده است.
از زمان پیدایش آیین و مسلک تصوّف، برخی از زمامداران و حکّام سیاسی به خاطر مقتضیات گوناگون، نسبت به صوفیان اهتمام خاصی داشته و در جلب و رضایت خاطر آنان تلاش میکردهاند. بعضی از فرمانروایان و حکمرانان دوره ایلخانی و تیموری به دلیل داشتن مشرب عرفانی، به مشایخ توجه میکردند و به شکلهای متفاوت با صوفیان در ارتباط بودهاند.
این بررسی در پی آن است تا به محورهای اصلی ارتباط بین زمامداران و حکّام سیاسی دوره ایلخانی و تیموری با صوفیان بپردازد و یا:
1- دلایل حمایت زمامداران و حکّام سیاسی دوره ایلخانی و تیموری، از ساختن خانقاهها، تأمین مایحتاج خانقاهها و کمک مالی به صوفیان را مورد تحلیل قرار دهد.
2- تأثیرات دعا، کرامات و سماع صوفیان، در ایجاد ارتباط با زمامداران و حکّام سیاسی دوره ایلخانی و تیموری را بررسی نماید.
3- اهمیت پند و حاذق بودن صوفیان در برابر حاکمان دوره ایلخانی و تیموری را مشخص کند.
4- عوامل جانبداری حکمرانان دوره ایلخانی و تیموری از صوفیان را در سختی، جنگ و جهاد در نقش مشاور، مورد بررسی قرار دهد.
ملخص الجهاز:
سنايي غزنوي، پادشاه را مظهر عدالت معرفي ميکند و مبارزه ي با او را ستيزه با قضا و قدر ميداند: پارسـاگـر بـه اسـت او را بـــه پادشاه گر بد است ما را چـه تـو نکــوکــار بـاش تـا دهــي بــا قضــا و قدر چـرا ستهي اندرين منزل که يک هفته است بوده تا بوده آمده رفته اسـت (سنايي غزنوي، ١٣٧٧: ٩٢) سعدي شيرازي هم مانند نويسندگان پيش از خود عقيده دارد که پادشاه با اراده ي خدا بر تخت پادشاهي مينشيند و اين عقيده را پذيرفته که پادشاهي با اراده ي خداوند ارتباط محکمي دارد: خــدا تــرس را بــر رعـيـت گمـار که معمار ملک است پرهيزگار بدانديش توست آن و خونخوار خلق که نفع تـو جويد در آزار خلق (سعدي شيرازي، ١٣٧٤: ٥٤) نويسندگان صوفي مشرب ، اعتقاد داشتند که اطاعت از سلاطين - چه نيک و چه بد- يکي از وظايف مسلمانان است و مردم نبايد به حق حکمراني سلاطين و حاکمان اعتراض کنند.
«به گرد خواجه و شه چند گردي گريزي جوي زين خلقان به مردي چـو ميبيني که دايم خلق بسيار بـمـانـد از پـي دنـيـا طـلـبـکـار» (عطار نيشابوري، ١٣٨٦: ٥٠٥) حافظ شيرازي هم مصاحبت و همنشيني با حاکمان و فرمانروايان را هم مانند تاريکي شب يلدا ميداند: «صحبت حکام ، ظلمت شب يلدا است نور زخورشيد جوي بو که آيد» (حافظ شيرازي، ١٣٨٧: ٢١٨) وقتي انديشه هاي عرفاني اسلام و طريقه ي زندگي صوفيان به ديار هند راه يافت ، بيشک صوفيان آن ديار، رفتارهاي ناعادلانه ي حاکمان را مورد انتقاد ميکردند و از همنشيني با پادشاهان برحذر بودند.